آخ جون بارون

آخ جون پس از چند ماه خشکسالی توی شهر ما بارون بارید  

حالا ما اینجوری شدیم  

 

 وداریم جان جان می خونیم

 

نظرات 2 + ارسال نظر

سلام و ممنونم که به سرزمین من قدم گذاشتید.
من همیشه دوست دارم از آزادی های زن ها و احساس های لطیف تر از برگ گل شان بنویسم ولی حجوم وحشیانه روزگار بد جوری با شلاقش داره اذیتشون می کننه و اینجا گویا برخلاف مذهب که ارزش والایی به زن می کذارد بی ارزشترین انسانها زن ها هستند.
من به حقوق خودم بسیار واقف هستم اما وقتی در مقابل بعضی از آقایان به ظاهر متمدن این روزگار قرار می گیریم تنها باید سکوت کنیم که بیشتر از این خرج شان نکنیم...
به هر حال ممنونم از نظری که گذاشتید.
راستی اسم شما ابوعدنان است؟

افسانه 1390/11/13 ساعت 16:39 http://gtale.blogsky.com

سلام
خدا رو شکر که جنوب ایران هم از نعمت بارون بی بهره نموند
ما که در غرب کشوریم به خاطرباران جنوب وشرق ایران این جوری هستیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد