۱۴تجربه کسب موفقیت در ادارات دولتی



14تجربه موفقیت برای موفقیت کارمندان

این بار برآن شدیم تا به کارمندان تازه وارد برای موفقیت در کار خود 14 مورد را متذکر شویم .باشد که مفید واقع شود.

1. در ادرات دولتی همیشه ساکت باشید ! این امر باعث می شود شما متین ،باتجربه ،کارشناس جلوه دهید ودر آخرامر محبوب همه واقع گردید.
2. در ادارات دولتی ؛ سعی کنید از همه تعریف کنید تا انتقاد کنید . این امر باعث پیشرفت شما خواهد شد وچه بسا اگردر انتخابات شرکت کردید همه از شما پشتیبانی کنند.

3. در ادارات دولتی هرگز به فکر جایگزین شدن مدیر موفق به جای مدیر فعلی نباشید .این بند باعث می شود که شما حرص نخورید!!!(هر روز بدتر از دیروز) این را همیشه تکرار کنید.


4. در ادارات دولتی ؛ بجای تقویت عملکرد خود روابط وزبان خود را تقویت کنیدتا به مدارج عالی دست یازید.

 البته شرکت در تبلیغات انتخاباتی نامزدها کفایت می کند به شرط پیروز شدن نامزدمورد نظرتان !در غیر اینصورت به فکر سیگارفروشی باشید.

5. در ادارات دولتی بیشتر از بقیه کار نکنید چون آدم ،پاچه خواری محسوب می شوید.همچنین تا می توانید کار مردم را انجام ندهید این امر نشان دهنده اهمیت کار شماست.

6. در ادارات دولتی مشکلات را به مافوق خود نگویید ! چون شما را فردی ضعیف در حل مشکل تلقی می کنند.

ویا نشانه کارشکنی شما بدانند .


7. در ادارات دولتی هیچگاه عملکرد ضعیف مدیری را به مدیر دیگر نگویید چون حتما باهم فامیلند وپست خود را از دست خواهید داد.

8. در ادارات دولتی با چند گزارش جالب وهر چند غیر واقعی مدیران مافوق را غافلگیر کنید این امر در کسب پستهای بالاتر وموفقیت شما موثرند.

9. در ادارات دولتی اضافه کار، به کار اضافه پرداخت نمی شود پس بعداز تایم اداری در محل کار خود نمانید!

10. در ادارات دولتی وخصوصا در جلسات، حرفها و ایده های مافوق خود ودیگر مدیران را تایید کنید هرچند مضحک باشند .در غیر اینصورت طرحها وایدهای شما نابود خواهند شد!

11. در ادارات دولتی بخشنامه ها وکارمردم در اولویت آخر قرار داردند ودر اولویت اول فرمایش مدیر ما فوق شماست.


12. سعی کنید در ادارات دولتی تنها انگیزه برای کارتان (( نان حلال )) باشد ودیگر انگیزها جایگاهی ندارند.

13. در ادارات دولتی به هیچکس کاری نداشته باشید حتی به خودتان !

14- در ادارات دولتی تا می توانید شیک پوش باشید این کار نشانه سواد ومهارت شما در کارتان است .

در گفتاری دیگر برآنیم تا راز ورمز موفقیت ارباب رجوع را بنگاریم کمکهایتان را از ما دریغ نفرمایید می توانید ترفندهای خود را از قسمت نظرات با ما در میان بگذارید.

شهادت مادر دو ریحانه بهشتی تسلیت باد

در کنار نام پاک فاطمه جانماز عشق را وا می کنم.

دست حاجت را به عشق  فاطمه رو به سوی نور بالا می کنم.

با قسم بر آبروی حضرتش آرزویت را تمنا می کنم


(( اللهم عجل لولیک الفرج))

قلب نوشت: خدایا  از نفاق - کینه و دودلی خسته ایم. مهدیت را بفرست تا بدانیم چه کنیم .

دردسر تلویزیون

با سلام خدمت دوستان خوبم

نمی دانم چرا بعضی مشکلات با اینکه کوچکند، لاینحل هستند واعصاب آدمیزاد را خرد می کنند!

نمونه عرض می کنم .

تلویزیون این جعبه جادویی را می گویم .

شرح ماجرا:وقتی خسته وکوفته برمی گردیم منزل شخصی، می خواهیم تلویزیون تماشاکنیم شاید خستگیمان برطرف شود . 

وقتی به تلویزیون می رسیم فرزندبرومندمان طبق قانون اساسی  در حال تماشای کارتون می باشند هرچه التماسش کنیم افاقه نمی کند. هم او سمج است وهم قوانین حقوق کودکان پشتوانه او هستند.

فلذا با استفاده از الفاظ مستعمل در سرکوچه ومیدان بدرقه مان می کند!!!!  

لعنت به این آمریکایها!!! اگر چهارراه .میدان را اختراع نمی کردند چنین الفاظی هم پدیدنمی آمدند.

از آنجا که می خواهیم کانون گرم خانواده گرم باشد سیاست سکوت را اختیار می کنیم .وبه منزل مادریمان می رویم تاآنجا مقداری اخبار تماشما کنیم. 

وقتی وارد می شویم با منظره عجیبی مواجه می شویم .مادرمان مدتی است تغییر رویه داده وبجای شبکه خبر ، رازبقا تماشامی فرمایند! 

این حقیر با کمال متانت ورعایت ادب می گویم :مادر جان اگر ممکن است اخبار رابگیر ببینیم کره شمالی چه خاکی بر سر کرده ؟ 

می فرمایند : اولا اخبار ایران همش دورغ است دوما ما راچه به کره شمالی ؟  

می گویم :اخبار ایران دروغه؟!! 

می فرمایند:په نه په دروغشون اخباره ! 

ما: دهانمان تا بناگوشمان از تعجب بازشد.(پیرزن وپه نه په!)

می گویم :لا اقل بزن  شبکه دو از احکام ومعارف استفاده کنیم . 

می فرمایند:شما همین مقدار که از احکام یادگرفتی را عمل کن بقیش گردن من !!! (کلارسیده به مقام مرجعیت عرفانی )

عجب نامردیه این مادرمان ! 

از بس که به این راز بقا نگاه کردم تمام میمون ها را بهتر از مادرشان می شناسم . اصلاوقتی میمونهادر مورد اصل ونسب خودشان اختلاف نظر پیدا می کنند می آیند از این حقیر می پرسند.

وقتی مادرم دیدعصبانی هستم برای چندثانیه شبکه یک را گرفت می بینم اخباردر مورد زندگی نامه میمونی که ایران به فضا فرستاده گزارش پخش می کنه !!!!! 

مادرمان هم یک نگاه عاقل اندر سفیهی به ما انداخت ودوباره به تماشای رازبقا ادامه داد. 

خلاصه ماندیم چه کنیم ؟   

یه تلویزیون دیگر در انبار منزل داریم .خواستم استفاده کنم  که متاسفانه شاخ گربه شیشه اش را شکانده است !! 

(علت شکسته شدن شیشه تلویزیون را فرزندبرومندم به این حقیر اطلاع  رسانی فرمودند.)   

خلاصه شدیم مثل شوروی سابق. با جهان در ارتباط نیستیم . 

مجبور شدم به خانه همسایه بروم تا کمی اخبار گوش بدهم . 

همسایه مان را گریان یافتم وعصبی ! 

علت را جویا شدم فهمیدم که یک فروند دزد، دیش ماهواره آنها را دزدیده است وگویا علاوه بر این خانه ،از چند خانه دیگر هم دیش دزدیده شده واز آنجایی که مالکان نمی توانند شکایت کنند،بسیار عصبی هستند. 

به ناچار به منزل برگشتم تا ملت ایران کمی تلویزیون تماشا کنند چون اگر اصرار بر تماشای تلویزیون بکنم یحتمل که تلویزیونهای کل ملت دچار مشکل شوند. 

گفتم شاید مسولان بررسی کنند.

 

فرهنگ

 آقا از این داستان که برای ما ایمیل شده بودخوشمان آمدگفتیم شماهم بخوانیدشایدافاقه کند 


ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد. وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!

بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند. اما به ‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست. او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد. در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند.

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند، و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است.
توضیح پائولو کوئلیو: من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند.(جیگرهای من این احساس پائولوست ها\ نه من! به خودتون نگیرید جان مادرتان!)

چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است، در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد، و هم‌زمان می‌اندیشید: «این اروپایی‌ها عجب خُل‌هایی هستند!»

واقعا اینطوره ؟

آقا گشت وگذار می کردیم دیدیم این را در مورد ۱۳بدر گذاشتن !!!! 

اگر واقعیت داشته باشه وای بحال ما 

http://mouood.org/component/k2/item/8996-سیزده-بدر-روز-جشن-یهود-به-مناسبت-کشتار-500-هزار-ایرانی.html

رازها ی موفقیت در زندگی با زنان

واضح ومبرهن است که هرقفلی کلیدی دارد وهرکلیدی قفلی ندارد.وهرکس در این گفته شک کند لاجرم موضوع را درک نکرده واز اول مطلب را حلاجی کند .

با توجه به اینکه ایام نوروز رسیده ومشکلات عدیده مالی واقتصادی کمرمردان را نابودکرده ومزید برآن مشکل همسرداری ،این حقیر به فکر مقاله ای با عنوان (( رازهای موفقیت در زندگی با زنان )) افتاده تا شاید که اینک مشکلات اقتصادی لاینحل جلوه می کنند،مشکل همسرداری را حل نماییم .  

بداخلاقی - خودمحوری- جنگ و دعوا و بالا بردن صدا فقط و فقط نتیجه معکوس دارد. 

 

این مقاله حاصل تحقیقات این جانب در خانواده های مشکل دار وغیرمشکل داربوده وبراساس تجارب مردان موفق وشکست خورده می باشد.

لطفا این رازها را با همسران خوددر میان نگذارید بگذارید مطالب مردانه باشد.

۱- همه چیز را به زنهای خود نگویید .

این اصل از اصول مهمی است که متاسفانه اکثرمردان رعایت نکرده ودرمواقع خاص جهت خودشیرینی ودست یافتن به خواسته های خود ،دهان مبارکشان را بازکرده وکلی اطلاعات به بانوان خود داده وخود را اسیرآنها می کنند . 

۲- تا می توانید از جواب دادن طفره بروید .

بعضی از رجال نیز دهانی بس قرص یاقرس یا غرص دارند وبه این راحتی بازنمی شود.(منظوردهان مبارکشان است ولاغیر) 

 لاکن جامعه نسوان آنقدر زرنگ تشریف دارند که با سوال های مکرر ،وشگردهایی عجیب وغریب سعی در گیج کردن شما وجمع آوری اطلاعات دارند.فلذا حتی به سوالات بدیهی بانوان خود جواب سربالادهید.تا بیشتر در آرامش باشید. 

 

(ازآنجایی که تسلطی برسانسورنداریم این کارتوسط فرزندبرومندمان انجام شده است) 

۳- هدیه های کم بها ،اما مداوم بخرید.

سعی کنید به بهانه های مختلف برای بانوان خود هدیه بگیرید اما گران قیمت نباشند این اصل دارای مزایای ذیل می باشند

الف- پولتان را هدر نداده اید

ب- هرچه برای بانوی خود بخرید بازهم در نزد آنها بی ارزش است پس دلتان نمی سوزد اگر این امرواقعی باشد

ج- درصورت خرید هدیه گران قیمت در مورد منبع هزینه آن مورد مواخذه قرارمی گیرید ومی شود آنچه که نباید بشود

د- بقیه موارد. 

۴- از زن خود تعریف کنیدوگاهی ایراد بگیرد.

زنان عاشق تعریفند!سعی کنید قبل از اینکه دهانشان بازشود وغررررر بزنند شما از آنها تعریف کرده وآنها را خلع سلاح کنید.اما برای اینکه فکرنکنند شما بلانسبت خ .ر تشریف دارید گاهی هم انتقاد کنید ! 

(البته مسولیت نتیجه انتقادشما بر عهد ما نمی باشد وشما پاسخگوی انتقادخودهستید) 

۵- تا می توانید آن را به خانه پدرش بفرستید.

این روش که به عنوان روش پاک کردن اصل مسئله معروف است ومختص افراد بی حوصله  

می باشد .کارایی زیادی دارد .اگرماشین ندارید هزینه این روش فقط پول یک آژانس است .

لازم به ذکراست که این روش برای کسانی که منزل پدری همسرشان بسیارنزدیک یابسیاردور

می باشد کارایی ندارد. 

علاوه برموردبالامزیت دیگراین روش پایین آوردن هزینه خانوارنیز می باشد

۶-آن را با تمام فامیل خود آشنا نسازید!

در زندگی پیش می آید که شما باهمکارخود صحبت می کنید یا مسافری که گم شده است را به جایی می رسانید که در این حال بانوی شما از راه دور نظارگرواقعه می باشد .در این مواقع اگراو تمام فک وفامیل شما را بشناسد ممکن است شب در پارک بخوابید فلذا سعی کنید تمام فامیل خود را به همسرخود معرفی نکیند. 

۷- مقدارپول دریافتی خود را به زن خود نگویید!

هرگاه مقداراندوخته واقعی خود را به بانوی خود گفتید ،آماده باشید که بانوی محترم برای آن برنامه ریزی کند بدون شک دیگرشما مالک آن اندوخته نیستید.  

 

      

۸- از ترفندهای مقاومتی در زمان غرزدن همسرتان استفاده کنید.

یکی از ترفندهای زنان برای کسب محبت و همچنین کسب امتیاز از مردان غر زدن است با استفاده از روشهای ذیل خود را از غرغر زنان رهاسازید.

الف- قبل از غرزدن زنتان یک خبرساختگی مهیج به او بدهید  

مثلا : فرداشب مامانت مهمون ما ست!

ب- از ترفند گوش دادن -فکر کردن استفاده کنید.در این روش شما به غرزدن او گوش کرده اما در فکر خود به سواحل آنتالیا سفرکنید!

ج- به هنگام غرزدن زنتان سریع خود را بخواب بزنید.یا اگرتوانستید واقعا بخوابید.

د- بکاربردن روشهای ابتکاری دیگر مانند مریض شدن ، سکته کردن ، خاموش کردن برق خانه ،غرزدن و وراجی زیادو... 

۹- زمان ورود وخروج دقیق خود به منزل را به همسرتان نگویید.

سعی کنید همسرتان نداند چه موقع از منزل وارد یا خارج می شوید وچه زمانی به منزل تشریف می آورید چون اگرزمان مشخصی اعلام کردید بانوی محترم دقیقه شماری کرده حالگیری می نمایند فلذا وقت مشخصی برای ورود به منزل معین نکنید .

(عدم اطلاع بانو از زمان آمدن شما=خوشی بیشتر) 

۱۰- اگرحوصله ندارید زن خودرا توجیه کنید عذرخواهی کنید.

اگر توانایی استفاده از موارد بالا راندارید در مقابل هرغرزدن واتفاق کوچکی که بین شما می افتد سریعا گردنتان را به میزان 45درجه غربی کج کرده واز کلمات می بخشید وامثالهم استفاده کنید وسریعا عذرخواهی کنیدوتا آخرعمربا زن ذلیلان محشور شوید.  

 

ما هرچه می کشیم از این اجنبی هاست (جمله معروف عدنان  پس از دیدن تصویرفوق) 

مقالات تکمیلی در آینده نه چندان نزدیک به شرط حیات و سلامتی .انشاالله

همیشه دقت کنید


ای کسانی کـــه همش میرید ســراغِ یخچال
بعضی وقتا درِ فریزر رو هــم باز کنید شاید بستنی ای آنجا خفته باشد ! 


 

مخ تعطیل داشت با یه خره شطرنج بازی میکرد

یکی دیگه رد میشه میگه عجب خر باهوشی

مخ تعطیل میگه زیاد هم باهوش نیست یک یک مساوی هستیم ! 

دانشمندان ایرانی بااستفاده ازمهندسی معکوس موفق به ساخت سرنشین بدون هواپیماشدند

 یه شب خونه نرفتم,فرداش مامانم پرسید کجا بودی?گفتم پیش دوستم!مامانم به 10تا از دوستام زنگ زد 8تاشون گفتن این جا بوده دوتاشونم گفتن هنوز اینجاس خوابه بیدار شد میگیم زنگ بزنه. 

 

سه آمریکایی وسه ایرانی:


سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت دریک کنفرانس می رفتند.در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما درکمالتعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی ازآمریکاییها گفت: چطور است که شماسه نفری با یک بلیط مسافرتمی کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت:...

صبر کن تا نشانت بدهیم. همه سوار قطارشدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت ودر را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامورکنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد.بعد، درتوالت را زد و گفت: بلیط، لطفا!بعد، در توالت باز شد و ازلای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد وبه راهش ادامه داد.آمریکایی ها که این رادیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکارهوشمندانه ای بوده است.بعد ازکنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها راانجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس اندازکنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، امادر کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند.یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟
یکی ازایرانی ها گفت:صبر کن تا نشانت بدهم سه آمریکایی وسه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چندلحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و
رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا
!



تلفن همراه

توی اتاق رختکن کلوپ گلف ، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع می‌کنه به زنگ زدن…

مردی که نزدیک تلفن نشسته بود دکمه اسپیکر رو فشار میده و شروع می‌کنه به صحبت.
بقیه آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه می‌شن…

مرد: الو؟
صدای زن اونطرف خط: الو سلام . تو هنوز توی کلوپ هستی؟

مرد: آره!
زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم

اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط ۱۰۰۰ دلاره! اشکالی نداره اگه بخرمش؟

مرد: نه.
اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره!

زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید 2012 رو دیدم. یکیشون خیلی قشنگ بود قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود!

مرد: باشه.
ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری!

زن: عالیه.

اوه یه چیز دیگه اون خونه‌ای رو که قبلا می‌خواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره…

مرد: خب…
برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی!!!

زن: خیلی خوبه.

بعدا می‌بینمت

خداحافظ

مرد: خداحافظ

بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش می‌کردن می‌ندازه و می‌گه: “کسی نمی‌دونه که این موبایل مال کیه؟!”


 


 مخ تعطیل تو هواپیما کنار تیمسارى میشینه میکه :آقا سربازى؟تیمساره مىبینه آدم ساده ایه میکه:بله…غضنفر میگه مرض داری لباس تیمسار پوشیدى؟