شیطان را می ستایم!!!!!!!!!!

شاید میان این همه (( نامردی )) باید شیطان را بستایم که (( دروغ )) نگفت! 

جهنم را به جان خرید اما (( تظاهر )) به دوست داشتن آدم نکرد!!!!!!!!!!

زن ایده آل

خداوند زن را آفرید و به مرد قول داد تا زن ایده آل را در می توان در هر گوشه ی  زمین یافت کرد و زمین را گرد آفرید تا گوشه نداشته باشد

تست ادبیات

تست ادبیات در شهرمخ تعطیل اینا: 

((در جمله آرش بی تو سردمه )) آرش چیست ؟ 

الف - پتو               ب- بخاری           ج- کاپشن

این روزها

این روزها گویی انسانها بیش تر به دست یکدیگرپیر می شوند 

                                                 تا به پای هم !!!!!!!!

اگه انتخابات نداشتیم چی می شد؟

 امروز طبق معمول فرزندم را در معیت خودبه  گردش درسطح  شهر بردم . درحال گشت وگذار وجفتک پرانی بودیم که ای بابا طبق معمول دچار ترافیک شدیدالحنی شدیم اولش بگم که شهر ما توسط یک جاده آسفالته به دو نیم تقسیم شده وجالب اینکه ماشینهای غول پیکر ونیمه غول پیکر از وسط شهرمان می گذرند  وبه همین خاطر همیشه ترافیک داریم البته ما کمربند نداریم به همین خاطر همیشه شلوارمان را با دستمان می گیریم واز جاده رد می شویم وبرای خرید از اون ور شهر باید یک نفرشهید بشه تا بتونیم یک کیلو پیاز بخریم!( این دیگه خیلی واضحه که لافه ولی نزدیک به واقعیته)   

حالا چرا در این وضعیت ما بیرون رفتیم؟  

جواب :چون ما کارمندیم و در مناطق بد آب وهوا یی قرارداریم 25درصد به حقوقمان اضافه شد البته قبل از انتخابات ! 

به همین خاطر با 25درصد حقوق دریافتی ،من وفرزند برومندم به بازار رفتیم .مادر عدنان را هم باخود نبردیم (اگه می خواستیم با خودمان بیاریم باید افزایش حقوق 300درصد باشدفلذا به بهانه نان گرفتن زدیم بیرون ) 

چشمتان روز بد نبیند قیمتهای اجناس 250در صد افزایش پیدا کرده بودند فکر کنم مسول چاپ احکام یه دونه صفر ناقابل را جا انداخته بود چون وضیعت حقوق با بازار هم خوانی نداشت. این را هم فرزند ابلهمان هم فهمید!

فلذا باخریدن یک یخمک و ربع کیلو تخمه لیمویی به یاد یکی از دوستان ! به خانه برگشتیم  

به سراغ اینترنت رفتم چشمتان دوباره روز بد نبینه ! 

انتخابات تموم شده و وزیران بخشنامه را دستکاری کرده بودند وبا اضافه کردن کلماتی بلانسبت علکی 25درصدافزایش حقوق  ما را لغو کرده بر باد دادند (مدرک عکس زیر از بخشنامه  این که دیگه لاف نیست) 

حالا سوال : اگر انتخابات نبود ما می توانستیم یخمک بخریم وبچه مان را شاد کنیم؟!!!!!!!!! 

نتیجه  : انتخابات خیلی خوبه اما قبل  ازپایان آن

چه کنیم که همسرمان برای ما تکراری نباشد

روزهای اول ازدواج‌تان را به‌خاطر آورید که چطور عاشق و دلباخته همسرتان بودید. حتی تصور دوری از همسرتان غیرممکن بود اما بعد از گذشت زمان این شیفتگی و علاقه کمرنگ شده است. در این شرایط آیا شما جزو گروهی هستید که از این وضعیت به همسرتان شکایت می‌کنید؟ مطمئنا به همان میزان که همسرتان نسبت به روزهای اول ازدواج تغییر کرده است شما نیز تغییر کرده‌اید اما به جای شکایت و ناامیدی بهتر است به‌دنبال اصلاح رابطه‌تان باشید. ادامه مطلب ...

علت ترک کردن را بگویید

* اگر کسی را ترک می کنید لااقل به وی علتش را توضیح دهید؛ چون اینکه ببینید لایق یک توضیح ساده هم نبوده اید دردناک تر از خود ترک شدن است.

فرار از مشکلات

فرار کردن از مشکلات فقط فاصله رسیدن به راه حل را افزایش می دهد. آسانترین راه برای گریختن از مشکلات حل کردن آنها است.

سخت است که حرفت را نفهمند

سخت است که حرفت را نفهمند 

          سخت تر اینکه حرفت را اشتباهی بفهمند 

    حال می فهم که خدا چه زجری می کشدوقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ ، اشتباهی هم فهمیده اند. 

دکتر علی شریعتی

ایام شهادت جانسوز حضرت صدیقه ی شهیده تسلیت باد

دیگر آن خنده ی زیبا به لب مولا نیست  

                        همه هستند ولی هیچ کس زهرا نیست 

قطره ی اشک علی تا به ته چاه رسید 

                         چاه فهمید کسی همچو علی تنها نیست  

 

عینک آفتابی

مخ تعطیل عینک آفتابی می زنه می ره بیرون خواهرش را می بینه  می زنه زیره گوشش 

میگه : این وقت شب بیرون چه کار می کنی ؟!!! 

خواهره می کنه : عینکتو بردار 

عینک را برمی داره دوباره می زنه زیرگوشش میگه : از دیشب تا حالا اینجا چه غلطی می کنی؟!!! 

 

درخت دلتنگ تبر شد

درخت دلتنگ تبر شد 

                            وقتی پرنده ها  

                                                سیم های برق را به شاخه هایش ترجیح دادند !  

 

خودش می خواست

قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟

متهم: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،می‌گفت یک سری به ما بزن!


۱۳بدر مبارک

پیشاپیش سیزدتون بدر 

                             دشمناتون در بدر 

                                       رفقاتون گل به سر 

                                                       خوشیهاتون صدبرابر

سفرنامه

سلام خدمت دوستان گرامی  

اولا معذرت می خواهم که مدتیه آپ نیستم  

دوما طبق معمول همه ساله که با دوستان قرارداد داشتیم به یکی از استان ها سفری کردیم البته سفر ما با بقیه سفرهای استانی ها که برگزار می شود فرق می کنه از چه لحاظ؟ عرض می کنم  

اولا خرج ومخارج ما کم تر از اون سفرهاست  

دوما مزاحم کسب وکار مردم نشدیم وهمانند پلیس مخفی گشت وگذار نمودیم وکلی از مشکلات مردم را حل کردیم از جمله ؛بی کاری رانندگان رسیدگی به گدایان وامثالهم  

سوما کسی برامون پلاکارد وخرجهای اضافه ،خرج نکرد 

چهارم .................

خلاصه سفر استانی به اصفهان داشتیم اولش قرار بود بریم همدان ولی همانند خیلی از طرح ها که با شکست روبرو میشن اون هم به علت تصمیمات آنی رفتن ما به همدان با شکست روبرو شد وبه اصفهان رفتیم  

همون استانی که قراره آب خوزستان را به آنجا منتقل کنند جایی که زاینده رود آن خشک خشک شده    

خلاصه کفش هامون را پوشیدیم و یک نایلکس که محتویات آن شامل جوراب ولباس زاپاس بود را برداشتیم وراهی دیار نصف جهان شدیم  

در راه زمینهای خشک وبی آب وعلف خوزستان را نظاره گر بودیم کم کم که به ایذه رسیدیم به زندان های آب کارون رسیدیم بله سدهای کارون ۳و۴و...... تازه فهمیدیم که چرا زمینها بله ........

به دلایل سیاسی از ادامه بحث معذوریم   

در راه دهها پلیس وسرباز پلیس را دیدیم که صدتومان صدتومان مردم راجریمه می کردند ومی گفتند جریمه هدف نیست ! (فکر کنم پول هدف بود شاید هم...)

جایتان خالی به اصفهان رسیدیم

طبق معمول در ورودی های شهر برای راهنمایی مسافران اشخاصی را گذاشته شده بودند 

 ازآنجا نقشه ومحل اسکان را گرفتیم وراهی شدیم به به عجب شهرداری دارند یک کاغذ هم روی زمین نبود بجز کاغذهایی که ما روی زمین انداخیتم !!!!!!!!! 

از آنجایی که کارت یکی از دوستان فرهنگی راداشتیم وارد ناحیه ۳اصفهان شدیم جهت اقامت ۲شب مبلغ ۱۶۰۰۰۰ریال وجه رایج مملکت (معادل 16پارسی ) از ما  گرفتند جایتان خالی از تعجب شاخ درآوردیم یک ژتون ۴نفره چلوکباب گرفتیم آن هم مجانی !! اون هم در اصفهان!!!!

باورکردنی نبود اصفهانی هایی که به حسابگری معروف بودند وبه .... با۱۶تومان هم جا دادند وهم غذا!! 

واقعا به این میگن مدیریت وجذب گردشگر یادبگیرند مسولان ما ( البته بعدا فهمیدیم طرح ملی بوده !!!!!!!!)

بعد از غذا گفتیم بریم برای زاینده رود وبرخشک شدن آن گریه کنیم وقتی رسیدیم دیدیم ای بابا کلی مسولین اصفهان مردم را سر کار گذاشته بودند اب زاینده رود از کارون هم بیشتر بود باورندارید برید نگاه کنید! 

درراه به دیوارهای خراب شهر نگاه می کردیم که با درایت مسولین رنگ زده شده بودند تا نمای شهر را خراب نکنند  

همه جا بوی بهار می داد و مردم از همه جا آمده بودند به خیلی از جاها سر زدیم در چهل ستون با یک گردشگر آرژانتینی مواجه شدیم وسراغ از باز یکنان فوتبال معرفش را گرفتیم وکلی بنده خدارا با صحبتهای دست وپا شکسته انگلیسی خودمان گیج کردیم  

البته کلی اطلاعات از او گرفتیم که تا هم اکنون در حال رمز گشایی  است ! 

هر جا می رفتیم برای دیدن میراث اجدادمان باید پول های گزافی می دادیم ! البته در ایران اینها طبیعی اند! و در اصفهان طبیعی تر!!!!!!!!! 

چندتا عکس گرفتیم وخلاصه برگشتیم  

از این سفر یاد گرفتیم کسی که ازدواج کرده وبچه داره دیگه نمی تونه مجردی جایی بره ! ضررهای عمدش اینکه تابلو آدم زن ذلیله ، خرج تلفن الی ماشا الله ،و...... 

ولی در کل سفر خوبی بود حال کردیم

مردم واقعا اعصاب ندارند

مخ تعطیل توی اتوبوس بادی در می کنه می  اندازنش  بیرون  

میگه : واقعا مردم اعصاب ندارند قدیما می خندیدند!

ریا همه جا هست حتی در ....

در مورد ریا هرکسی یه حرفی داره  

ما که بحث را در باز کردیم (منظور همون تف به این ریا)یه تیکه سخنرانی در مورد ریا آقا هاشم گل گلاب برامون ایمیل کردند خیلی جالبه حتما گوش کنید   

ما که خیلی خوشمان آمد از آقا هاشم هم متشکریم که با مشارکت مردمی خودش ما را شرمنده کرد

                              کلیک کن وگوش کن  

زبان بین المللی جدید

امروز طبق معمول بچه ام را بردم پارک ! پارکی جدید که چهارسال واندی طول کشید تا تقریبا نیمه کاره آماده شد  

اینها مهم نبود ذوق وشوق بچه ها مهم بود همه بچه ها از گویش ها وزبانها و.... کنار هم بازی می کردند خیلی جالب بود هیچ کدام به عرب بودن یا عجم بودن ویا لر وترک حساس نبودند  حتی کولی های پایین شهر هم در بین آنها دیده می شوند کودکانی که از دور مشخصند که کولی هستند اما آنها هم مقبولیت داشتند (حتی از من هم بیشتر)

گویا با یک زبان خاص بین المللی صحبت می کردند وقبولش داشتند یه سری قرار داد بین المللی هم داشتند که فکر کنم مهم ترین انها این بود:(( فقط بازی کاری به هیچ چیز نداریم )) 

نه خطری حس می کردند ونه کاری به بزرگ ترها داشتند حتی کاری به گشت ارشاد هم نداشتند 

در عوض این طرف بزرگ ترها همدیگر را چپ چپ نگاه می کردند وکار به خیلی چیزها داشتند 

نمی دانم شاید به گفته آن دانشمند خر باش راحت باش عمل می کردند اما فکر نمی کنم  چون خیلی چیزها را می دانستند مثلا هر ساعت بزرگ ترها می گفتند :بریم ؟ وقتت تموم شد ولی کودک با اینکه می دانست وقت تمومه باز هم بازی می کرد وشاد بود (البته اینجا با ما بزرگ ترها مشترکند چون ما هم می دونیم زندگیمون داره تموم میشه ولی باز هم به بازی ادامه می دیم )

سوالی که هزاران جواب برایش یافتم اما هیچ کدام مرا راضی نمی کرد  چطور با این کیفیت کنار هم هستند وکاری به چیزی ندارند؟

در آخر جوابی یافتم : شاید شما را راضی کند فکر کنم قانون محبت بر آنها حکم فرما بود محبت باعث میشه که خیلی چیزها را نبینیم ونشنویم  

وشاید جواب شما درست تر باشد

اشک یتیم

نمی دانم امروز چرا هنگام قدم زدن در قسمت پایین شهرمان ودیدن بچه ها در زمین های خاکی یاد شعر زیر افتادم ؟!   

راستی چرا آموزش و پرورش ما این گونه اشعار را از کتابهای درسی ما حذف کردند؟!!! 

آیا مسئله سیاسی است یا ؟!!!!!!!!! ولش کن بابا ما هم شدیم مثل مسولان به همه چی رنگ سیاسی میدیم ؟ 

 

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی ,            فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم ,             کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست ,     پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت ,           این اشک دیده‌ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است ,  این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است ,      آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطره‌ی سرشک یتیمان نظاره کن ,           تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست  

 

تف به این ریا

در کتب قدیم آمده که :شیخی نیمه شب وارد مسجد و مشغول نمازگردیداتفاقا سگی برای در امان ماندن ازسرما به مسجد وارد شدمرد که صدایی راشنید تصور نمود شخص دیگری به مسجد آمده برای اینکه اخلاص خودرا ابراز دارد نمازهایش را با قرائت و طمانینه تمام بجا می آوردنزدیکیهای صبح نگاه کرد ببیند کیست باکمال تعجب سگ را مشاهده کرد وباخود گفت تف به این ریا از سر شب تا به حال برای خاطر سگ عبادت کردم نه به خاطر خدا.....