در کتب قدیم آمده که :شیخی نیمه شب وارد مسجد و مشغول نمازگردیداتفاقا سگی برای در امان ماندن ازسرما به مسجد وارد شدمرد که صدایی راشنید تصور نمود شخص دیگری به مسجد آمده برای اینکه اخلاص خودرا ابراز دارد نمازهایش را با قرائت و طمانینه تمام بجا می آوردنزدیکیهای صبح نگاه کرد ببیند کیست باکمال تعجب سگ را مشاهده کرد وباخود گفت تف به این ریا از سر شب تا به حال برای خاطر سگ عبادت کردم نه به خاطر خدا.....
damet garm