بابا فقط بیا

یادش بخیر قدیما  ، جنگ بود وعلاوه برجنگ ،تحریم هم بودیم. 

با این حال طبق یک قانون نانوشته بچه ها منتظر پدراشون بودند تا از سر کار برگردند وبا خودشان خوراکی ویا اسباب بازی بیارن . 

ما هم جزء این بچه ها بودیم . پدرمان که خدا رحمتش کنه وقتی می آمد دست پرُ بود . 

وما خوشحال می شدیم . 

با خودم عهد کرده بودم هر وقت بزرگ شدم این کار پدرم را ادامه دهم در ذهن خودم مجسم می کردم اگر جنگ تمام شد حتما چیزهای بیش تری برای بچه ام بخرم . 

خلاصه بزرگ شدیم وبابا هم شدیم . 

جنگ هم تمام شد . ولی یک مشکل دیگه ای پیش آمد . 

از صبح تا شب سرکاریم والبته سرکار! و وقتی به خانه می آییم دستمان پَرهم نداردچه برسدبه پُر!

دیگه وقتی به خونه می رسیم بچه هامون خوابند وآرزوهای ما هم به خواب ! 

یه روز که سرکار بودم، بچه ام  تلفنی به من گفت : کی میای ؟بابا چرا اینقدر سرکار می ری ؟ اصلاچرا کار می کنی ؟و...

ومن شروع کردم به توجیه دیر آمدنم گفتمش :تا بتونم برای شما لباس وغذا واسباب بازی بخرم واز این جور حرفها  

جواب بچه ام مرا غافل گیر کرد. 

اون گفت : بابا من اینها را نمی خوام فقط زودبیا   

فسقلی به من فهماند که داشتن یه پدر بهتر از خوراکی واسباب بازیه !!

واقعا بعضی موقعها ما آدمها اشتباهات فاحشی انجام می دیم زندگی و آینده ی ما فرزندانمان هستند به جای صرف وقتمان پیش آنها به کار وپول جمع کردن مشغولیم واز تربیت آنها غافلیم  

هرچند وضعیت اقتصادی خراب است ولی عواطف بچه هایمان از خیلی چیزها مهم تراست . 

قابل توجه کسانی که می گویند ما حرف جدی بلد نیستیم بزنیم این هم یک نمونه

بهترین درودهایم نثار ؟

بهترین درودهایم نثار آنانی باد که کاستی هایم را میدانند و باز هم دوستم دارند

خانه چوبی من

نعره هیچ شیری خانه های چوبی را خراب نمی کند 

                                                       من از سکوت موریانه می ترسم!

غذای نذری نخورید

ای بابا دلمان خوش بود به غذاهای نذری ! 

بچه که بودیم هر جا غذای نذری می دادند قابلمه بدست وبا سرعت جت خودمان را به محل واقعه می رساندیم وبا روشهای مختلف از جمله ایجاد رعب و وحشت ویا با استفاده از زور ویاپارتی بازی  قابلمه ی به ارث رسیده از آبا و اجدادیمان را از غذای نذری پر می کردیم وتا چند روز اهل منزل از برکات غذای نذری متنعم می شدند .  

نمونه ای از غذای نذری   

البته قبلا مردم فقط برای تبرّک غذا می بردند لاکن با گذشت زمان وتاثیر گرانی ونوسانات طلا ودلار  نیت مردم عوض شد و علاوه بر تبرک ،سیر کردن شکم ،نیز بر اهداف بردن نذری اضافه شد! 

به همین دلیل چند ماهی است که طی کلاسهای فشرده تمام تجارب خود در زمینه جمع آوری نذری را به فرزند برومندم آموزش می دهم

(لازم به ذکر است در اطراف کلاس افراد خانواده نشسته اند و به صورت درس خارج از بیانات اینجانب بهره مند می شوند)

ولاکن مادر مرده دل به کار نمی دهد. واز جو دمکراسی حاکم بر منزل سو ء استفاده می نماید .  

مثلا دیشب موضوع کلاس ما در مورد ((تشخیص علت تجمع مردم ))بود  

که نامبرده می فرمایند:کلا ما نباید هر نذری ویا غذای مفتی را بخوریم  

با گفتن این جمله جو کلاس متشنج شد وهمهمه ای در منزل به راه افتاد.  

از آنجا که اینجانب طرفدار دموکراسی می باشم با تسلت ! کامل بر اعصاب خود؛دلیلی برای گفتن جمله اش خواستم .

نامبرده با نشان دادن خبر ذیل مشت محکمی بر دهانمان زد.  

آش‌ نذری400 نفر را به بیمارستان‌ فرستاد   

(با کلیک بر خبر فوق منبع نمایان می شود)  

ما ماندیم چه بگوییم؟  

اگر تصدیق کنیم کلاسمان تعطیل می شدو از گشنگی تلف می شویم واگر تکذیب کنیم باز هم ممکن است تلف شویم!  

من هنوز زنده ام!

آدم مونده چی بنویسه با توجه به برنامه ی جدید آموزشگاهها مجبوریم تا ساعت ۲و ده دقیقه بمونیم   

موندم در این که میگن طرحها در ایران دیر اجرا می شود لاکن اگر خوب دقت کنیم تمام طرحها شب تصویب می شود وصبح اجرا می گردد. 

برنامه کلاسی بچه های راهنمایی را چیدند تا ساعت ۲ و ده دقیقه !بدبختها نمی توانند دوام بیارن وقتی خوب دقت می کنم می بینم از ساعت ۱۲ وده دقیقه تا ۱۲و۴۰دقیقه زنگ تقریح گذاشتند می پرسم چرا ؟ اینطوریه ! می فرمایند ۲۰دقیقه برای نماز ظهر گذاشتیم !!!!!!!!!!! 

اینهمه خستگی وگشنگی ونماز؟!!!!!! 

واقعا دیگه نیازی به بودجه اسرائیل برای از بین بردن اسلام نیست !با بودجه اسلامی اسلام را داریم در ذهن بچه ها منفور می کنیم......

از خستگی دیگه حال نوشتن ندارم حتی جک ولطیفه یادم رفته ! 

امدم وبلاگم را آپ کنم که عزیزان بفهمند هنوز زنده ام وزیر بار این گرانی وکار کم نیاوردم وهنوز که هنوزه دارم با این تحریم مقدس می جنگم ومقاومتی مقدس دارم. .: 

زنم آمده داره غر می زنه برم ببینم چی می خواهد؟! 

فکر می کنه هرچی بلا نازل شده حتما ریشه در اینترنت داره!!!!! 

خلاصه من زنده ام نگران من وخانواده ام نباشید.ما تا آخرین نفس می جنگیم واگر مردیم بدانید که دیگر جان در بدن نمانده است !

اگر معلمها نمی نالیدند اجتماع ما هم نمی نالید

واقعا عجیبه ! 

در این زمانه ،همه می نالند از پیر وجوان گرفته تا کودک و.... 

همه یاد گرفته ایم که بنالیم و آه بکشیم  .

اما یاد نگرفته ایم که دردمان ،را درمان کنیم .یاد نگرفته ایم که؛ کمتر از درد بگویم وچیزهای خوب دیگر را ببینیم وبازگو کنیم .

گویا اساسا نوع دید ما به زندگی را تخریب کردند با تبلیغات وکار بر اذهانمان دیگر چشمهای ما چیزهای خوب را نمی بینند.  

با بازگشایی مدارس دوباره ناله ها شروع شد .معلمها می نالند واولیا ودانش آموزان بیشتر از معلمان باب شکوه و زاری را درپیش گرفتند.  

نمی دانم شاید حق با آنها باشد ولی فکر نمی کنم این مطالب که عنوان می کنند این قدر آزار دهنده باشند. 

آری ! شاید اگر معلمها نمی نالیدند اجتماع ما نمی نالید. 

نمونه: 

با حرفی که یکی از مسولین در مورد تک شیفت کردن دانش آموزان در تایم صبح وگفتن این جمله که ((این حق دانش آموزان است که درتایم صبح درس بخوانند اگر امام زمان ظهور کنند ما چه جوابشان را بدهیم ما نباید  شرمنده امام زمان بشویم! ))

قسمت اول حرف ایشان درست. ولی مایه گذاشتن از اولیاخدا به نظرم صحیح نیست. 

با این جملات چون در امور آموزشی  ضعیف هستیم وبرای اجرای این طرح به صورت ضربتی ،خیلی از مدارس دخترانه وپسرانه روستایی وشهر متلاشی شدند وخیلی از دختران روستایی ما که هرکدام یک خانواده را در آینده تربیت می کند دیگر نمی توانندبیش تر از دوران ابتدایی درس بخواند. 

کلاسهای ماشلوغ ومدارس گنجایش این مقداردانش آموزان را ندارد . 

راهروهای مدارس با دیوار گچی تبدیل به دخمه شده تا به عنوان کلاس درس استفاده شود کانکسها دوباره برگشتند و.....  

پولدارها ومسولین بچه های خود را به مدارس غیرانتفاعی ونمونه دولتی می فرستند وفقیران در دخمه ها درس می خوانند !

مدیران غیرانتفاعی پولدارتر می شوند! 

نگاه به آموزش وپرورش نگاه مادی شده و این نگاه مادی بر آینده تاثیر خواهد گذاشت. 

به نظر می اید مسولین جواب خرج ومخارج آموزش فرزندانمان را نمی توانند جواب بدهندنه جواب امام را! 

جواب دادن به امام زمان چقدر آسان است مسول گرامی من جواب امام را می دهم .لازم نیست شما نگران باشید

مردم می نالند اما دردها را درمان نمی کنند. نمی دانم چرا ؟ 

آیا ما هم مقصریم !!!؟؟؟؟؟؟؟