جمعه شد

اقا جمعه که میشه وما بیکار می شیم،یاد این وبلاگ می افتیم

بلانسبت شبیه انتخاباته

هروقت انتخابات بشه بعضی ها یاد ما می افتن

آخرین خبرهای پرداخت حق الزحمه معلمان


معاونت مالی وزارت آموزش وپرورش دریکصدوبیست وپنجمین جلسه سال94اقدام به تصویب پرداخت کامل حقوق دی ماه سال جاری نمود.
این معاونت از سعی وتلاش وزارت برای تهیه پول عیدی امسال خبر دادوگفت تاقبل از پایان سال95عیدی کارکنان از محل درامدهای فروش کانتینرهای، کلاسهای روستایی پرداخت خواهدشد.
سخنگوی وزارت شایعه واگذاری کلاسهای کانتینرهای به معلمان بابت عیدی را بشدت تکذیب کردوگفت:ما نمی دانیم چگونه مصوبات جلسه وزارت در اختیار عموم گذاشته می شود.
وی اینگونه اقدامات را بی ربط به حکومتهای گذشته ندانست.وتاکید کرد ؛درصورت شناسایی اینگونه اشخاص ،آنهارا به کار اجباری در کلاسهای عشایرومسیرهایی باترددازپل شناور محکوم خواهیم کرد.
شایان ذکراست بعلت اتمام وقت اداری ،مسائل بی ارزشی مانند :اضافه کارمعلمان،معوقات،حق لباس،حق محرومیت و امثالهم ازدستور کار خارج شد.
اخبارتکمیلی متعاقباازطریق همین گروپ ارسال می گردد.
ابوعدنان معصومی نژاد -فلافلی جنب وزارت

نامه سرگشاده ابوعدنان به خوزستانیها

باسلام وادب واحترام خدمت همشهریان غیور خوزستانی

واضح ومبرهن است که نامه باید در پاکت نامه باشد واگر پاکت نامه نداریم نامه بدون پاکت مانده وبه آن نامه سر گشاده گویند.(رجوع شود به :توضیح المکاتبات ابن عباس سرگشاد)

واما بعد

چندی است که بزرگان ومنتخبان شما در مجلس یا همان خانه ملت  ،نامه های سرگشاده ساتع می نمایندکه این امر به مزاج بعضی از رای دهندگان خوش نیامده است .

این حقیر بر آن شده ام تا نیات احتمالی وفواید ومضررات این پدیده نوظهور را تشریح نمایم تا باقیات صالحاتی برای این حقیر باشد.

ابتدا باید بدانیم چرا نامه سرگشاده نوشته می شود؟

اوضح من الشمس است که نامه اگر در پاکت نامه باشد خوانده نمی شود وممکن است ساعت 9 شب درب منزل حاضر شود !

دوما :گاها سروصداها آنقدر زیاد باشد که اگر ماهم قال وقیل کنیم صدایمان بجایی نرسد ویاحتی اگر استعفا بدهیم برایاستعفای ما، تره ای خوردنشودویا اگراحیانا عکس های ما در کنار تابلوهای طرح بهشت آبادجواب ندهند؛پس می نویسم تا دیگران دراین  بحبوحه بتوانند بخوانندو مدرک سازی باشد در روز رای دادن ملت !

پس این دو دلیل به نظر کفایت می کند تا اهمیت نامه سرگشاده را بفهیم.

البت برخی ها همانند اخوی گرام از فرط بیکاری آغاز به گرفتن بهانه های واهی می کنند .عندالمثال عرض می کنم که چندی  ادامه مطلب ...

می گویند بنویس!چه بنویسم

آقایان علما واندیشمندان به ما زوم فرمودند که ای آقا بنویس!وبلاگت را به روز کن !

ما هم می گوییم :چه بنویسیم؟

می فرمایند:طنزی ،نوشته ای ،نقاشی ای و..

می گوییم :بابا جان نوشتن دل ودماغ می خواهد.آنقدر به فکر معیشت وبزرگ کردن دو فروند از آینده سوزان این مملکت هستیم که یادمان رفته طنز را با کدام نون می نویسند!

می فرمایند :این که از زمان به دنیا آمدنتان بوده ؟ دلیل محکمه پسندی نیست.

می فرماییم:سوژه وامثالهم می خواهد و...

می گویند:این همه سوژه .

اندکی به مغز حقیرمان فشارکی آوردیم وفهمیدیم که ؛بندگان خدا راست می گویند این همه سوژه !! آدمیزاد متحیر می ماند کدام یک را بنویسد.وکدام یک را به طنز بکشد.

اما خداییش بعضی جدی ها طنزند مانند نمونه ذیل :



رئیس اداره محیط‌ زیست انسانی اداره کل محیط‌ زیست استان خوزستان :

آب رودخانه کارون شور شده است


بعله!
این همه هیاهو واین همه اعتراض واین همه دستگاههای آب شیرین کن که در منازل خوزستانیها چندین سال است که  نصب هستند !این همه همایش ونمایش درمورد شوری آب کارون وکم آبی آن برگزار شد.
وتازه بعضی ها مثلا به این نتیجه رسیدند که آب رودخانه کارون شورشده است !
بین خودمان باشد حیف نیست طنز بالا را این حقیر تخریب کند.؟!
با وجود برخی گفته ها نیازی به طنز نوشتن نیست .ما که رفتیم نان بگیریم.

ما نمی نالیم !

واضح ومبرهن و اوضح من الشمس است که نالیدن سه بخش است که برهر بخش آن معنی مترتب است! 

نالیدن اغلب بر اثر دردی است وگاها عادتی بیش نیست .وگاه گاهی نیز آدمیزاد براثر جو گیر شدن می نالد .جهت تنویر افکار عوام الناس مثالی خواهیم زد. 

فی المثال اوضاع بد معیشتی باعث شده کمرمان از چند جا شکسته و درخاک بقلتیم وشاید هم بغلتیم! 

از آنجا که شکستگی کمر باعث ایجاد درد می گردد انسان باید بنالد لاکن این حقیر نمی نالد. 

بله !این ما هستیم که نمی نالیم!تعجب نفرمایید.علتش را هم ذکر می کنیم. 

واما اندر علت این قضیه: 

 اینکه هر کس بنالد انتظار دارد به دردش رسیدگی شود لاکن این حقیر مطمئن است این کمر شکستن را کسی نمی تواند درمان کند. 

علاوه بر آن نالیدن نشانه عجز وناامیدی است. 

بعلاوه علاوه اینکه نالیدن ،باعث بی هیبتی آدمیزاد می شود. 

پس ما چه می کنیم ؟ 

ما بجای نالیدن سوت می زنیم! 

فواید کثیری برای سوت در تاریخ ثبت گردیده که تیتر وار به سمع ونظر شما می رسانیم. 

-سوت زدن، بهتر ازنالیدن است. 

- از سازهای بادی حساب شده وجزو هنر موسیقی حساب می شود. 

- غمباد معده را برطرف می کند.(تحقیقات در این مورد همچنان ادامه دارد) 

- باعث جلب توجه دیگران می شود. 

- نشانه تسلط شما بر زبان بلبلان است.

- غیره 

 نتیجه گیری : سوت زدن بهتراز تالیدن است ونشانه شخصیت شماست!

روز معلم مبارک بادا

باز هم روز معلم شد ودانش آموزان محترم شروع به جشن گرفتن کردند. البته واضح ومبرهن است که دانش اموزان ابتدایی با نیت الهی دست به این کار می زنند ولاکن هر چه بر سن مبارکشان  افزوده شودنیت تغییر کرده و سعی در برگزاری جشن های شادی طولانی مدت  جهت تعطیلی کلاس دارند . 

بعله !امسال با همه سالها فرق می کند چون عدنان ما کلاس اول است واولین کادو را تقدیم آموزگارش کرد.چه سخت بود انتخاب کادو! 

آنچه خوب بود گران وآنچه ارزان بود نالایق ! 

مخلص کلام با هزار بدبختی کادو را انتخاب کردیم وتقدیم اولین آموزگار فرزندبرومندمان کردیم .در این بین فرزند ارشدما جوگیر شد ندوجشنی در منزل این حقیر برپاکردند وکیکی تهیه نمودند. 

 این حقیرِ سفیه هم خنده کنان کیک را بریده،میل نمودیم لاکن هنوز کیکمان تمام نشده بود که مغفورله ،فرزندبرومندمان را عرض می کنم ،فاکتور خرید کیک را تقدیممان کرد وتاز فهمیدیم که معنی از ماست که برماست چیست ؟وچرا نمی توان  در این دنیا   به کسی اعتماد کرد حتی به فرزندمان! وجمله معروف ((عاقبت خنده گریه است)) در ذهن این حقیرتداعی شد.

القصه ! امسال هم روز معلم  آمد ویک روز در بین مردم نام معلم زمزمه شد.

اندر فواید دزدگیر

واضح ومبرهن است که هر چیزی وهر کسی به یک دردی می خورد .از آسمان آبی تا زمین سنگلاخی! 

لابد در ذهن مبارکتان می فرمایید هر چیزی که خداوند خلق فرمودند بی خود نیست . 

بعله ! درست می فرمایید ؛لاکن مخلوقات بشری (وسایلی که نوع بشر می سازد)نیز از این امر مستثنی نبوده وشامل این قانون خواهدبود . 

کما فی السابق مثالی عرض نموده لا ذهن مبارکتان منور شود. 

دزدگیر ،یک مخلوق بشریِ عصر ِ حاضر است 

 {دزدگیر :وسیله ای است دادزن ، که شریک دزد ورفیق قافله می باشد.به هنگامی که دزد تشریف می اورند خراب شده واز کار می افتد وزمانی که دزدی در کار نباشد ؛شروع به جیغ زدن می نماید(بلاتشبیه به جیغ  عیال این حقیر)} 

دزدگیرها انواعی دارند که مهم ترین آنها در ماشین ها به کار می روند.امروز عینک خوش بینی بر چشم نهاده تا مزایای این وسیله را بررسی نماییم واز عیوب آن در گذریم. 

*. از دزدگیر می توان به عنوان تست  خونسردی افراد استفاده کرد! 

در این مزیت ،شما می توانید در ساعتهای مختلف شبانه روز من جمله اول صبح قبل از طلوع آفتاب ویا نصف شب ،اقدام به روشن وخاموش نمودن دزدگیر نمایید تا میزان خونسردی همسایه های خود را مورد آزمون قرار دهید. 

(نتایج وعواقب انجام این تست بر عهد شما بوده و این حقیر مسولیتی را متعهد نمی باشد) 

*. دزدگیر نشانه ی  ورود وخروج شما به مجالس عمومی وشلوغ 

در این مزیت شما به هنگام ورود ویا خروج از مجالس عمومی وشلوغ ،میهمانی ها ودعوتی ها،با به صدا در آوردن آژیر دزدگیر حضور خود را اعلام می دارید. 

*. پیدا کردن خودرو در اماکن شلوغ وپارکینگ ها 

این مزیت بیش تر به درد افراد فراموش کار می خورد .به هنگام فراموش کردن محل پارک خودرو ،با زدن کلید دزد گیر از محل واقعی ماشین خود مطلع می شوید. 

*. اطلاع از به سرقت نرفتن ماشین  

در این مزیت به هنگام مهمانی ویا در محیط هایی که دیدی کافی بر ماشین خود ندارید با فشار کلید دزد گیر وشنیدن صدای آن ،از ربوده نشدن خودرو،و یا حمل توسط براداران پلیس راهور اطمینان حاصل می کنید. 

*.نشانه پرستیژبالا(های کلاس) 

به هنگام پیاده شدن لازم نیست همانند پیرزن ها کلید بیندازید ودرب خودرو خود را قفل کنید بلکه با زدن دکمه ماشین شما به همراه سر وصدا قفل می شود . 

*. استفاده از آژیر دزد گیر در پشت چراغ قرمز به عنوان وسیله  تفریح  وخنده  

به هنگام ایستادن پشت چراغ قرمز برای پرکردن اوقات فراقت با ایجاد سر وصدا بوسیله آژیر دزدگیر اوقات خوشی را تجربه کنید. 

همچنین برای ساکت کردن کودکان این وسیله در حد یک معجزه می باشد. 

مزایای دیگر را شما می توانید در قسمت نظرات درج کنید

*. 

چگونه یک بیماردر مرکز بهداشت فوت می شود.

واضح ومبرهن است که هر فوتی علتی دارد.فی المثال :پایان یافتن تاریخ عمر،تصادف،خودکشی و...  

لاکن برخی از فوت ها وبه نظر متخصصین ورانندگان محترم،اکثر فوت ها به دست دکترها صورت می گیرد!(دکتر:فردی سفیدپوش که با حضرت عزرائیل همکاراست ودر مراکزبهداشتی وبیمارستانها به وفور یافت می شود .جنس مونث آن بیش تر ار جنس مذکراست .برگرفته از تعاریف الاشغال نوشته ابوعبید عزرائیلی جلد اول ص 568) 

طبق معمول مثالی ملموس که این حقیر شاهد آن بوده را برایتان نقل می کنم. 

در مورخ 6/1/93به هنگام خروج از اداره آموزش وپروش ،یکی از همکاران سراسیمه خواهان رساندن وی به منزلشان شدکه این حقیر اجابت نموده وی را رساندم در راه متوجه شدم که شوهرنامبرده بر اثر فشار وقند بالا به حالت بیهوشی در آمده است. (البته این حقیر متوجه نشد که فشار ایشان از نوع فشار زندگی بوده یا فشار خون؟)

فلذا عرق غیرت مال به جوش آمد و آقای ((غ )) را بغل کرده وبا ماشین خودمان به مرکزبهداشت شهرستان باوی رساندیم. 

در راه به فیلمهای خارجی فکر می کردم که برای بردن مریض با هلی کپتر (ببخشید بالگرد) سربالین مریض حاضر می شوند وحالا ما با ماشین شخصی باید مریض را برسانیم.  

به محض روئیت مریض توسط پرسنل همگی گفتند:ای وای این که تازه اینجا بود!!!!!!!!!!

القصه:مریض را بر تخت خواباندیم و طبق معمول خانم دکتر سر بالین مریض حاضر شد، دستور صادر فرمودند که

ادامه مطلب ...

از اوباما در مورد گزینه ها بپرسید.

واضح ومبرهن است که عجول از عجله گرفته شده وبر وزن فعول می باشد .این را عرض کردیم تا ملت بداند ما از عربی وافعال آن حالیمان می شود واین جمله ربطی به نوشته حاضر ندارد. 

حال باید بدانیم وآگاه باشیم که ما ایرانی ها مردمانی بس عجول بوده وبه قول استاد فرهیخته ما(ابومهدی زیتونی) متولدین زمان جنگ تحمیلی بسی عجولترند چون انها در زمانی متولد وبزرگ شده اند که ملت تماماً در حال تکاپو ودر حالت جنگی بودند . 

این هم یک نظریه است که  به ان استنادفرمودیم تا نوشته این حقیر بی نظریه نباشد. 

واما مثال از عجول بودن ما ایرانی ها : 

اگر مثال بزنیم به تمام مثالها اجحاف کرده ایم وفقط می گوییم بنگرید به سبد کالا ! 

بعله این سبد محترم که قرار است طی دو ماه توزیع شود به محض صدور فرمان سبدی ،ایل وتبارمان در درب ورودی اماکن توزیع اتراق کرده ومیخواهند جزو اولین ها باشند .(کتاب تاثیر جنگ بر رفتار نسل جدیدجلد 1ص201نوشته ابومهدی زیتونی ملاثانی زاده)

حالا چرا این قدر عجله ؟! 

اما جواب ممکن است در این باشد که مردم نعوذباالله به قول مسولین سوء ظن داشته باشند !وهرکس گیرش آمد که هیچ وگرنه جا ماند.(همانند سهام عدالت) 

 یا مردم عادت کرده اند به صف گرفتن وچون کوپن ها را برداشتند مردم به یاد قدیم دوست دارند صف بگیرند.و.... (کوپن :نسل قدیم یارانه می باشدکه مردم با در دست داشتن یک برگه می توانستند سبد کالا بگیرند/قاموس الکلمات خیابانی جلداول روی جلد) 

 

(نمونه کوپن های باطله منزل همسایمان که پدر برزگ مهربان وبزرگ خاندانشان  بر اثرفهمیدن باطل شدن این کوپنها شناسنامه وی نیزباطل شد)

حال چرا ما پیله کردیم به عجله مردم ؟! 

جواب اینکه مسولین وسیاست مداران  این بلاد از همین مردمند و مطمئناً همین عجله را در سیاست ها خود بکار خواهند گرفت !  

نمونه های تصمیم گیری عجله ای:

نمونه اقتصادی :سهام عدالت،ساعات کار کارمندان تا 4بعدازظهرو.. 

نمونه اجتماعی :مبارزه بابدحجابی به صورت ببند وببرو...(خوانندگان عزیز چنانچه این بند ممکن است باعث شود ما به خطر بیفتیم بفرمایید حذفش کنیم) 

نمونه سیاسی : تمام گزینه ها روی میزاست! 

البت ما گزینه سیاسی را بیشتر شرح خواهیم داد تا سرمان به باد نرود. 

آمریکا به خصوص مش حسین اوباما (ویا شاید ما با اون) گفتند:تمام گزینه ها روی میز است! 

وعکس العمل  سیاست مداران ما این بودکه ؛از اصل عجله ایرانی پیروی کردند وکلی شعار دادند! 

بعله ! به ما می گویند سیاست مدار بدون عجله وهارمونیک! فلذا ما همگی را بهآرامش دعوت می کنیم!و چون اصلا انگلیسی  بلد نیستیم ؛به همین خاطر نمی توانیم از اوباما بپرسیم. لاکن از استاد ظریف ولطیف وحسن وحسین که انگلیسی بلدند وبه راحتی واحدهای زبان دانشگاه را پاس کردند؛ تقاضا داریم که از ایشان سوال کنند ؟ که:

1-  شما وسال رانپرسیدید؟سوال شما چیست؟ که گزینه ها روی میزند، معنا دهد؟(ممکن است فکر کنید سوال فلسفی است لاکن کاملا ً سیاسی است! )  

2- گزینه ها را مشخص کند.چه بسا شاید ((ما آمریکاییها غلط کردیم ))هم در بین گزینه ها می بود!؟ 

3-کدام میز را می فرمایند؟میز ما یا میز آنها؟یا میز کشور ثالث؟ (نعوذبالله) 

4- وقتی می فرمایند گزینه ،یعنی ما باید انتخاب  کنیم؟! آیا حق انتخاب واقعاً با ماست؟(بلاتشبیه به گزینه های کنکور) 

ابوعدنان :مشاور امور سیاسی وجو وپلیکا

بشتابید همایش برگزارکنید

واضح ومبرهن است که ما ایرانیها به دنبال طرحهای تازه وبدیع بوده ،تا اوقات خودمان را در ادارات سپری نماییم .تا اینجای کار هیچ مشکلی نیست . 

لاکن اگر یکی از ما طرحی ارائه داد بقیه همانند چینی ها عمل کرده وشروع به تکثیر وکپی آن عمل می نماییم .  

(با ادای احترام به کشور دوست وبرادر چین وماچین-در مثال مناقشه نیست{ترجمه چینی ضرب المثل:نو چین این چان})

عند المطالبه یک مثال بر اذهان شما عارض خواهم نمود تا ذهنتان منور شود و روحتان شاد. 

در حکومت 8ساله سردار طرحهای متنوع ، استاد کنونی دانشگاههای ایران،وموسس دانشگاه فارسی زبانان ، آقای احمدی نژاد دامة طرحاته ؛مسولین ما هر روز از فرط بیکاری وصرفا جهت تنوع زنگ مدارس را به بهانه های مختلف می کوبیدند که نشان دهند طرحی که داده اند بسیار مهم است ویک مسئله مهمی عنوان می کنند!!  

از انجا که دیواری کوتاهتر از دانش آموزان نیست غالبا تمام طرحها به دانش آموزان منتهی می شود. 

(البت این طرحها با تعطیلی کلاسها همراه است که دانش آموزان خوشحال می شوند ومدیر ومعاونان مقهور)

این کار آنچنان ادامه پیدا نمود که ملت ودولت ونمایندگان عوام الناس ،همصدا نواختن زنگ مدارس را طی بیانیه های مختلف محکوم کرده وعنوان نمودند که دیگر زنگها نواخته نشود؛تا شاید قافله آموزش به راه خود ادامه دهد واز سر منزل مقصود باز نماند. 

با تعویض دولت و روی کار آمدن دولت تدبیر وامید مسولینی که پولی بر دست مانده، داشتند ؛به فکر نواختن زنگ افتادند. 

 لاکن مصوبات به آنها اجازه نمی داد زنگی را بنوازند وپولها را تقدیم ملت کنند ونامشان را در تاریخ ثبت کنند.  

فلذا از آنجایی که ما ایرانی هستیم ودر احداث راه خبره ایم ؛پس جرقه امید زده وتدبیری بدیع اندیشیده شد.مسولین به فکر افتادند تا همایش ونمایش ومانور برپانمایند . مثلامانور زلزله ،همایش اعتیاد،وامثالهم . 

هر روز اطفال ما در همایش ونمایش شرکت می کنند وبعضا الحق والنصاف  نیز مفیدند وما منکر آن نیستیم .چون اطفال ما پول مفتی ، از این همایشها به منزل می آوردند وکمک خرجی ما می شود واین همایشها از کسب علم بهتر نمودپیدامی کنند. 

لاکن وصدها لاکن ،این مطالبی که در این مراسمات گفته می شود در گوش اطفال ما نمی رود گویا مطالب بزرگ تر از گوش اطفال ما می باشند! وگاهاً برعکس جواب می هد. 

نمونه همایش اعتیاد در فرزند ابله ما برعکس جواب داد. نامبرده ضمن خرید نیم تیغ تریاک (العیاذبلالله )از جنب مدرسه کذایی معلوم النام ،آن را به منزل آورده ومی فرمایند به این می گویند تریاک !!! وبا افتخار می فرماید:من به دور از چشم برداران مامور انتظامی خریداری کردم !!!! 

(لازم به ذکر است نیم تیغ تریاک خریداری شده طی تشریفات رسمی ودر یک همایش تکمیلی معدوم شد!لذا معتادان عزیز از مراجعه به منزل این حقیر جداً خوداری فرمایند)

مخلص کلام اینکه توصیه ما به مسولین این است که تا دیر نشده ؛بشتابید وهمایش برگزار کنید تا ممنوع نشده!

توهین به نسل قدیم در روز روشن

واضح ومبرهن است که توهین اقسام  وانواعی دارد اما هرنوع آن که ابراز شود مردود است . 

حال این توهین شدت وضعف دارد وگوینده در شدت وضعف توهین تاثیر گذار است برفرض مثال اگر توهین از جانب فرزند ابله ما صاتع شود صد البته ارزشی ندارد چون ابلهی بیش نیست لاکن اگر این توهین از شخصیت علمی وبارز و باارزشی همچون همسرمکرمه ما ابراز شود توهین در حد لالیگا ارزشمند بوده وقابل پیگیری است. 

در توهین ابلهان باید خموش بود .اما در مورد دوم نیز بایدخموش بود ولاغیر!!!!!! 

توهین نسبت دادن سستی و ضعفی در اخلاق یا خلقت به دیگری است. بنابراین توهین بودن یک توهین ،زمانی روشن می شود که بدانیم چه شخص و چه شخصیتی مد نظر است.

به همین خاطر اگر شما به یک بچه الاغ، کره الاغ بگویید، توهینی نکرده اید، در حالی که نسبت دادن این تعبیر به یک انسان توهین محسوب می شود.
شاید شخصیت ما با بسیاری از تعابیر، منافاتی نداشته باشد و آن ها برای ما توهین به حساب نیایند، اما نباید تصور کنیم که همان تعابیر نسبت به همگان صحیح بوده و خارج از توهین است.  

از نظر مقررات کیفری اهانت و توهین و . . .  عبارت است از بکار بردن الفاظی که صریح یا ظاهر باشد و یا ارتکاب اعمال و انجام حرکاتی که به لحاظ عرفیات جامعه و با در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و موقعیت اشخاص موجب تخفیف و تحقیر آنان شود و با عدم ظهور الفاظ توهین تلقی نمی گردد.

حال چرا ما این مبحث را پیش کشاندیم؟ 

جواب: با فرزند ابله مذکور در سطور فوق در حال تماشای تبلیغات شبکه های وطنی بودیم که ناگهان در یکی از تبلیغات به نسل قدیم که ما باشیم توهینی مشاهده شد که من حیث المجموع اعصاب ما را دگرگون کرد. 

در تبلیغ این کالا عنوان شد که بچه های امروزی خیلی باهوشند وباید این کالا را برای پیشرفتشان خرید.  

فرزند برومندمان برگشته به ما می گوید: بفرما ابوی گرام! حتی این تلویزیون هم فهمیده ما باهوشیم باید این وسایل را برای ما مهیا کنید تا ما پیشرفت کنیم . 

ما عرض کردیم :پسرجان این ها همه اش تبلیغ است تا پدر ومادرها تحریک شوند واین کالا را بخرند. 

ابله بلغور می کند :شما چشم این را ندارید که ببینید ما از شما باهوشتریم!!!!!

بفرمایید این را می گویند با پول بیت المال  برعلیه ما توهین کردن ! 

این جمله می رساند که بچه های کهن (یعنی ما) بی هوش بوده وکلا ول معطل بودیم .  

بچه ی ما با این درجه از نفهمیت ! این را فهمید .حالا چرا بچه های صدا وسیما متوجه این مطلب نشده اند من نمی دانم واصلاچرا علما بلخصوص آنهایی که در مسابقات جهانی متوجه زنان بدحجاب در بین ده ها  هزارنفرمی شوند متوجه این توهین علنی، نشده اند؟ 


تقدم فرع براصل

واضح ومبرهن است که اصل ،اصل است وفرع ،فرع! 

لاکن بعضی اوقات فرع اصل می شود واصل فرع ! 

اگرتابحال متوجه نشدید با اندک مثالی ابتدا خودمان می فهمیم وبعدا حالیتان می کنیم! 

در خبرها آمده است که در کتاب جغرافیای سوم دبیرستان (یابه زبان کنونی  دبیرستان دوره دوم) ،نقشه پراکندگی شیعه وسنی( با رنگ سبزپررنگ برای شیعه وسبزکم رنگ برای سنی )کشیده شده !وخوزستان که زمانی دین خودرا به اسلام اداکرده در ناحیه کم رنگ قرارگرفته وکلاً ما سنی شده ایم!در حالی که روح ما واجدادمان نیز از آن بی اطلاع بوده است. 

در همین اثنا علمای اعلام ضمن محکومیت این حرکت وتحریف مقدسات مومنین به واسطه رنگ آمیزی عده ای از اهل چاپخانه به صورت تعمدی ویا سهوی ،خواستار پررنگ شدن خوزستان در نقشه شده اند. 

طبق جلسه ای که با اهل و عیالمان در منزل این حقیر گرفته شدموارد ذیل صورتجلسه گردید وبه محضر عموم مسلمین اعم از سبزکم رنگ وپررنگ می رسانیم.

1- اساس تقسیم بندی شیعه وسنی از اصل اشتباه است ولازم نیست تفکیکی صورت بگیرد وصرف گفتن اسلام کفایت می کند ولاغیر (منظور در کتابهای درسی عرض می کنم )

2- حال عزیزان رنگ آمیز اگر فقط همین رنگ را برای ما بزنند وتغییر نکند بازهم راضی هستیم وترسمان از رنگ های مختلف دیگر است همانند سیاه برای وهابیت ویا ارغوانی برای بابیت و.... 

3- گاهلا ما اینطور برداشت می کنیم که کتابهای درسی مادر ابتدا موردنظارت قرارنمی گیرند تا وارد عمل شده وعیوب آنها پدیدار ولطماتی وارد کرده وسپس نظارت در آخر انجام می شود.بلاتشبیه به اختراع پراید! 

4-مسئله دیگر اینکه چرا شیعه وسنی را با رنگ سبزنشان دادند؟(به حضرت عباس منظورم طرح مسائل سیاسی نیست!)  

5- احتمال می رود علت کم رنگ بودن خوزستان در نقشه به دلایل ذیل باشد. 

الف- نبود رنگ سبز کافی وعدم بودجه مناسب در چاپ خانه ها 

ب- وجود گردوغبار در فضای خوزستان که موجب کم رنگ شدن رنگ  سبز شده ! 

ج- کوررنگی مسولین چاپ  

د- تست کردن مسولین خوزستان به اینکه آیا اهل مطالعه هستندیاخیر ویا آیا کل کتاب بنابرمشکلات موجود در آموزش وپرورش تدریس می شود؟ 

هـ - ههههههههه (منظور مسئله سیاسی است/السکوت من علائم ادامه الحیات) 

واما یک پیشنهاد که در منزل این حقیر عنوان شد :بهتراست منبعد همچین نقشه های حساسی ،بی رنگ چاپ شوند تادانش آموزان هر استانی من باب اطلاعات خود آن را رنگ آمیزی کنند.که این کار مزایای فراوانی منجمله اینکه مقصر دانش آموز باشدومسولین با هم درگیرنشوند وبه رتق وفتق امور اقتصادی بپردازند/هزینه رنگ به صندوق خالی ذخیره ارزی برگردد/دانش آموز فعال شده ومطلب بهتر در ذهنش ثبات پیدا کند.و... 

قشنگ اوج بدشانسی...

واضح ومبرهن است که هرانسان در زندگی خود هم خوش شانسی می اورد وهم بدشانسی! 

لاکن این حقیر همیشه برای دیگران خوشانس بوده وبدشانسی نصیبم می شود. 

نمونه های ذیل برای این حقیر قابل ذکرند: 

1- در مسیر اهواز وربروی شهر ویس ،یک پیچ وجود دارد (البته پیچ جاده !لطفاعزیزان تماس نگیرندکه پیچ مال ماست!) سرعت در این اتوبان 110تا است اما در این پیچ 70تاست !و دقیقا پلیس محترم در این پیچ دوربین زده اند . 

حال بماندکه با رنگ تابلوی 70تا را رنگ کردند ودیده نمی شود!ما هم همیشه این سرعت را رعایت می کنیم.لاکن اون روز پلیس کمی جلوتر از آن پیچ ایستاده بود واز آنجا که پلیس محترم همین یک فروند ماشین را توی این راه دارند ما گازوندیم. 

قشنگ سرپیچ برادر ایشان یعنی پلیس نامحسوس بجای برادر ایفای وظیفه می کردندوخلاصه جریمه شدیم !  

بدشانسی در این است که بعداز جریمه کردن این حقیر دوربین خودرا جمع کرده ومتوجه شدم که آخرین برگ جریمه نثار این جانب شده!

2- دوربین فیلمبرداری گرفتیم با گارانتی یکساله ،قشنگ موقعی خراب شدکه فقط یک هفته از گارانتی آن گذشته! 

3-درسی بنام آمارتحلیلی پیشرفته داریم که کتابش به سختی گیرمان آمده ،طفل صغیرمان باخودکار آن را خط خطی کرده ! 

قشنگ برروی فرمولهای کلیدی نقاشی فرمودند ومابقی کتاب سالم مانده! 

4- قشنگ صبح روزی که حقوق دادند کارت عابربانک محترممان ،سوختند. 

5- زنبورهایی که در منزل این حقیر لانه کرده بودندوانتظار عسلشان را داشتیم ؛قشنگ چندروز قبل از برداشت عسل ملکه محترمشان فوت می کند وزنبورها عسل را خورده ومتواری می شوند! 

6- ونهضت ادامه دارد.......

مهمانان عسلی

 باسلام  

واضح ومبرهن است اگرکسی نتواند وب خود راآپ کند لابد من حیث المجموع دارای مشکلات عدیده بوده ونمی تواند به این امر مبادرت ورزد! 

چند روزی است در منزل این حقیر تعدادی مهمان از راه هوا وشبانه ،بدون کسب مجوزات لازمه، وارد شدند؛ که کلی اهل وعیال ما را به خود مشغول داشتند وخوشبختانه این روزها عدنان وآن فرزند دومی ما از رفتن به پارک خودداری کرده ومشغول بررسی وضعیت میهمانان هستند. 

بله همان طور که از عنوان مشخص است این میهمانان کسانی نیستند جز،پشه های عسل ساز یا همان زنبورهای عسل!  

 

همان طور که می دانید این زنبورها بطور دسته جمعی زندگی کرده ومتاسفانه تحت سیطره ملکه می باشند .از این رو به نظر می رسد زنبورها هم زن ذلیل بوده ودر این مورد جای شکی باقی نمی باشد.  

 

(نمونه ای از تجمع زن ذلیلان در منزل این حقیر) 

علاوه بر این هر وقت ملکه بنا بر دلایلی از بین برود این زن ذلیلان  راه کوه وکمر را در پیش گرفته و ادای لیلی ومجنون را در آورده، و در خانه ها ویا باغات به دور از خانه ،زندگی حقیرانه ای در پیش می گیرند. 

این اطلاعات به دست آمده حاصل تحقیق چند روزه کادر منزل این حقیر بوده وجنبه محرمانه دارد. 

علت  تحقیقات :

دلیل اول و مهم:در این چند روز عیالمان پیله فرموده که این حقیر باید از این زنبورها درس زندگی بیاموزم . ودر موارد ذیل شروع به تحقیق مفصل نموده و دست به تطبیق بزنم 

دلیل دوم:بیکاری

تحقیق اول :مقایسه نقش ملکه در زندگی زنبورهاو نقش عیال این حقیر در زندگی اجتماعی (هرچند در قیاس مناقشه نیست ) 

نتیجه مختصر ومحرمانه این تحقیق: این حقیر هیچگونه مشابهتی فی مابین ملکه وعیال خود ندیدم .بلکه تفاوت فاحشی بین آن دو مشاهده گردید مثال: عیال حقیر اندوخته مان را به باد می دهد و ملکه آن را برای آیندگان ذخیره می کند.

تحقیق  دوم : بررسی عکس العمل  بی همسری فی مابین زنبورها وآدمیزاد(بیست مورد) 

خدا سرشاهد است تفاوت را باید احساس کرد 

زنبورها پس از مرگ همسرخود ،به کوه وکمرمی روند وآدمیزاد به مجالس(خصوصامجالس زنانه) ومیدانهای شهر! 

تحقیق سوم: علت ازدواج نکردن زنبورها پس از فوت همسر و وفاداری آنها (با ادله مبرهن وتاثیر گذار)   

محرمانه:اگر زنبورها بال نداشتند حتما اسم آن ها را خر می گذاشتیم!ولاغیر

تحقیق سوم:شباهت زنان با زنبورهای عسل  

شرح ومقصود مختصراین  تحقیق:منظور عیال محترمه این است که زنها عسل ساز زندگی هستند در حالی که دلایل علمی نشان می هد که زنبورهای کارگر وعسل ساز مرد هستند هر چند زن ذلیلند!فلذا تیر مبارکشان به هدف اصابت نکرد. 

مخلص کلام :چندین تحقیق وبررسی عیالمان به ما داده که انجام دهیم وما  چند روزی حسابی مشغولیم. 

لازم به ذکر است که دامنه اطلاعات ما در زمینه زنبورها رشد چشمگیری داشته و یحتمل در آینده از صادر کنندگان عسل به چین و ماچین باشیم. 

دوستان می توانند در قسمت نظرات نسبت به  پیش خرید عسل طبیعی تا سقف دو کیلو اقدام فرمایند. 

کامنت در قسمت نظرات خصوصی ممنوع می باشد. 

عسل ،عسل،عسل (لطفا آهنگین بخوانید)

هنداونه فروش باید رد صلاحیت شود؟

هوای گرم خوزستان این حقیر را کلافه کرده بود وما از تشنگی برخود می پیچیدیم البت ما می دانیم که پیچیدن مخصوص گشنگی است ولاکن بعلت تشنگی وگرسنگی ،هوای گرم وگرانی و... مغزمان قاط زده دستور پیچیدگی برتشنگی داده ولاغیر! 

به همین علت در منزل سُکنی گزیدیم و بعلت نبود روزنامه در شهرمان مجبور به تورق سایتهای خبری شدیم. 

طبق معمول همه انتقادی بودند در لالیگا. وحق با آنها بوده وهمه مسائل را از قبل پیش بینی کرده بودند لاکن کسی به حرف آنها گوش نداده بود . 

هر وزیر یا رئیس جمهوری که برکنار یا دوره اش تمام شده بود را به باد کتک زبانی یا به اصطلاح انتقادگرفته بودند.ماهم نخوانده می فهمیدم که چه نوشته اند بلانسبت نمایندگان مجلس که نخوانده رای می دهند! 

در یکی از این سایتها  خواهرمحترمی اعتراض عجیبی کرده بودند که ما در ذیل جهت بررسی منبع خبر را درج کردیم.   

عنوان خبر:

ورود شاگرد هندوانه فروش خوزستانی به شورای شهر ! / سیما نیک نژاد : تایید صلاحیت این فرد در خوزستان خلاف قانون بود .

بعله ! در ابتدا وقتی نگاه این حقیر به خبر فوق افتاد عصبانی شده وچنین فهمیدم که قشر آسیب پذیر جایگاهی در تصمیم گیری نداشته وحق بالا آمدن در کنار آقایان وخانمهای متمدن را ندارد! هرچند که از عنوان تیتر نیز چنین به نظر می رسد.  

لاکن بعداز خواندن کامل خبر ، این حقیر فهمید که مشکل تنهادر هندوانه فروشی نبوده ونامبرده همانند وزیر سابق فلان جا ،مدرک سیکل داشته با سه تفاوت عمده به شرح ذیل: 

۱- نامبرده جعل مدرک انجام نداده بود .

۲- نامبرده پشتیبانی سیاسی واقتصادی نداشته بود(به اصطلاح خودمانی پارتی نداشته) 

۳- نامبرده شاگرد هندوانه فروش بوده واین یعنی شغل ضایع !(یعنی اگر مواد فروش بودیا بیکار خیلی بهتر بود) 

 شایان ذکر است  مطالبی را می توان از لابلای این خبر نیز استناد کرد که بخاطر مسائل امنیتی وعدم توان جسمی این حقیر از تفسیر واستناد معذورم. 

لاکن خواهشمندم منبعد در استفاده از کلمات به حرمت اشخاص ومشاغل توهین نشود. 

توضیح:اینجانب هندوانه فروش نیستم واتفاقا از بلندگوهای آنها متنفرم لاکن حرمت انسانی آنها را ارج می نهم!آنها انسانهایی هستند که با شرافت زندگی می کنند وبجای گول زدن مردم (البت بجزدر سفید وقرمز بودن هندوانه )راست وحسینی حرف می زنند.

http://shooshan.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=8220:ورود-شاگرد-هندوانه-فروش-خوزستانی-به-شورای-شهر&Itemid=63 

تحلیلی باورنکردنی از عدنان

واضح ومبرهن است که مغزآدمی بعضی مواقع هنگ می کند وقتی که بعضی چیزها را می شنود. 

البته شنیدن از راه گوش است لاکن مغز آدمی است که هنگ می کند. 

قبل از هنگ کردن مغزتان ماجرا را شرح می دهیم . 

بهمراه رشد فرزندبرومندمان خرید سی دی کارتون نیز در منزل این  حقیر شروع به رشد کردن نمود وبه تبع آن قیمت سی دی ها نیز افزایش پیدانمود ومن حیث المجموع حدود یک چهارم حقوقمان را برای خرید سی دی صرف می شد. (سی دی=لوح فشرده /فرهنگستان زبان فارسی در  زمان حدادعادل)

از آنجایی که عرق ملی مان بد رقم بالا زده بود از خرید نعوذبالله ماهوار خودداری کردیم. 

(ماهواره دستگاهی است که مجهزبه بشقاب سیاه رنگ برای سیاه کردن زندگی آدمیزاد است که فیلم خانوادگی بدون سانسور اجانب را نشان داده وطبق قانون نگهداری وخرید وفروش آن ممنوع بوده لاکن همسایه ما به خرید وفروش مبادرت ورزیده یحتمل سواد خواندن ونوشتن نداردوبه همین خاطر نمی تواند قانون را مطالعه فرمایند)  

از آنجا که مهندسین وطنی همیشه ماهی را هر وقت که می خواهند از آب می گیرند،بعد از چندین سال از ورود ماهواره وتاثیرات منفی ومثبت آن بر جامعه دست به اختراع دستگاه دیجیتال زده وبی نوایانی همچون این جانب که وفادار به قانون هستند را شاد ساختند . 

اما این شادی دیری نپایید که به بلایی مبدل شد. 

 (لازم به ذکر است این دستگاه نیاز به بشقاب نداشته وحتی این حقیر نیز می تواند  آن را نصب وراه اندازی کند مشکل عمده آنست که  قیمت آن از ماهواره بیش تر است لاکن برای حمایت ازصنعت داخلی مجبور به خرید هستیم!)

مخلص کلام اینکه ،تنها استفاده وفایده  این فقره اختراع نشان دادن شبکه پویا که همان شبکه کارتونی بچه ها ست  

می باشد . 

چند ماهی است که از خرید سی دی راحت شدیم لاکن سی دی های این شبکه به قول عدنان خش دارند. وتصویر قطع و وصل می شود. 

دو روز پیش پخش این برنامه متوقف شد وما به دنبال علت بودیم . از تعویض سیم آنتن بگیر تا خریدآنتن وملزومات جلو رفتیم ولی متاسفانه برنامه قابل پخش نبود . 

در زیر گرمای 50 درجه اهواز بالای پشت بام آنتن را درست کردیم وضمن فرود اضطراری از بالای پشت بام وزخمی شدن ،در حال بررسی دستگاه بودیم که فرزند ارشدمان شروع به تحلیل وعلت یابی نمودند . 

فرزندمان بحث را با این سوال آغاز نمودند: پدر جان می دونی چرا نمی توانیم شبکه پویا را ببینیم ؟ 

عرض کردیم :چرا؟ 

فرمودند: آمریکا باعث شده که شبکه پویا قطع شود ! 

ما دست از کار کشیدیم ومات ومبهوت نگاهش کردیم  در فکربودیم که اکثریت کارتونها که از طرف اجانب تهیه شده. بی شک مشکل محتوایی نیست .پس لال ماندیم!!!

فرمودند :می دانی چرا آمریکا شبکه پویا را قطع کرده ؟ 

با دهانی نیمه باز فرمودیم:نع 

فرمودند :چون می خواهد بی خبر به ما حمله کند! 

مغزمان هنگ کرد! مانده ایم با این تحلیل کارشناسی چه کنیم ؟ یعنی این همه رادار و موشک وغیره کشک؟! 

البت مقصر این حقیر است که به تحلیل فرزند ابلهمان گوش فرا دادیم .وآزادی بیان به وی اعطا کردیم.

چرا برای ما برعکس است

یحتمل هر انسانی به وسیله موضوعی از جانب ایزد منان مورد امتحان قرارگرفته وبعداز اتمام امتحان که بی شک مدتی به طول می انجامد نمره ای کسب نموده ومورد آزمایشی دیگر از نوعی دیگر قرار خواهد گرفت.(تفسیر این حقیر جلد 2-هنوز نوشته نشده) 

ولاکن این حقیر به یک نوع امتحان الهی گرفتار گردیده که من حیث المجموع نه قبول شده ونه مردود! و دائما در حال گذراندن این نوع امتحان می باشم. 

امتحان این حقیر بدینصورت است که هرکجا راهی شده خنگ ترین وکندذهن ترین نوع بشر با این حقیر ملاقات نموده وباعث گرفتاری این حقیر می گردند. 

طبق معمول نمونه هایی چند در ذیل این نوشته خواهد آمد. 

دیروز در شهرمان بنزین موجود نبوده فلذا به شهرهمجوار برای اخذ بنزین مهاجرت کردیم.  

بعداز کلی صف گرفتن (که ما به آن عادت داشته واساسا اگر صف نباشد ما چیزی نمی خریم) یک فروند آدمیزاد عصر حجر با ماشین وطنی جلوی ماتشریف داشتند که بنزین بزنند. 

 نامبرده پس از کلی کلنجار رفتن با نازل بنزین وقرار دادن کارت خود در جای مخصوص نتوانست بنزین بزند .از آن طرف همه ماشینها از جلوی دماغ این حقیر رد می شدند .خلاصه با کلی مکافات بنزین زدیم وحرکت نمودیم. 

در راه بازگشت یک بانوی محترمه ماشین دار جلوی ماشین ماسبز شدند که نه راه می رفت ونه راه می دادنه به علائم ما جهت راه گشایی مسیر توجه می نمودوگویا سوار خر مرحوممان شده بود نه یک فروند ماشین! (البت همه بانوان اینگونه نیستند واکثر آنان حداق با سرعت 120در جادهها رانندگی می کنند.باورکنید به خدا!من دیدم)

مخلص کلام چون پول در بساط نبودو اهل منزل در تنگای معیشتی گیر افتاده بودند، به طرف تنها عابر بانک در حال کار شهرمان رفتم (لازم به ذکر است که در شهرما تعداد انبوهی عابر بانک وجود دارد که به صورت شیفتی ونه هم زمان کار می کنندهمچنین بین آنها تقسیمکار انجام شده است یک باجه پول می دهد بقیه همه پول می گیرند)طبق امتحان الهی یک فروند آدمیزاد با حدود 20قبض آب وبرق وتلفن در دست ، حضور داشت که باز هم طبق معمول ما کارش را انجام دادیم .ودر این حین نیز چند نفر از این نمونه به بهانه اینکه بلد نیستند با دستگاه کارکنند از آخرصف کارشان جلوتر از  ما به دست ما  انجام شد! 

نوبت که به ما رسید شیفت این دستگاه تمام شد وما بی پول به آغوش گرم خانواده بازگشتیم! 

از امثال این نمونه ها فراوانند .وچون در حوصله این نوشته نمی گنجد آنها را ذکر نکردیم. 

درخواست عاجزانه از خداوند : خداوندا نوع امتحان را تغییر ده ما بنده حقیر توییم.چه می شود ما را با یک آدم حسابی امتحان کنی مثلا یک آدم پولدار که میلیاردها پول گم کرده باشدوما آنها را پیدا کنیم؟! باور کن  پس خواهم داد!

وزیر علوم از من عذر خواهی کرد.

در کلبه حقیرانه  خود در فکر مسائل سیاسی کشور و رتق وفتق امور بودیم که ناگهان تلفن زنگید. (زنگید:نوعی زنگ خوردن تلفن که ترس طرف مقابل را نیز منتقل می کند)کد تهران بود 021

ماهم فورا گوشی را برداشتیم .از آن طرف  مرد متشخصی پشت تلفن بود .(نتیجه:یعنی خانم نبود)  

بعد از معرفی خویش بعنوان وزیر  فرهنگ (آموزش وپرورش ) شروع به مقدمه وموخره کردن نمود که اله وبله که وزیر محترم دانشگاهها با حضرت عالی کار داشته  وبخاطر عملکرد ضعیف در واحد پیام نورمرکز اهواز که خاطر شما را مکدرفرمودند  

می خواهند از شما طلب بخشش  وعفو نمایند . 

لاکن چون روی وگوش شنیدن حرفهای شما را نداشتند! ما را واسطه قرار داده تا نظر مساعد شما را جلب کنیم.ولاغیر!   

سپس وزیر محترم علوم ودانشگاهها پشت خط آمدند وکلی از بابت تصحیح برگه اینجانب با کلید اشتباه، عذرخواهی فرموده واز اینکه ضربه روحی به اینجانب واردشده شرمساربودند . 

ما هم مغرور نشدیم وکلی به آنها امید دادیم وبرایشان توضیح دادیم که این اتفاقات طبیعی هستند . وکلی به آنها دلداری دادیم .(بنده خداها ممکن بود استعفا دهنداین قدر وضعیت وخیم بود!)

تلفن را قطع کردیم وکلی مغرور شدیم .بلی در مملکت ما چقدر پیشرفت حاصل شده .؟که دو زیر بخاطر تصحیح اشتباه یک برگه اینقدر عذرخواهی کردند .چقدر در این مملکت به دانشجو جماعت بها می دهند؟ واقعا دول غربی باید ما را سرمشق که هیچی باید سرکتاب بگذارند.ولاغیر.

در این افکار بودم که صدای عیال محترمه  از طبقه پایین گوشمان را هم چون نسیم خشمگین سحری نوازش داد :بلند شو چقدر می خوابی ؟ بروشهریه عدنان را پرداخت کن الان مدارس پر میشن .جا نمی مونه! 

تازه فهمیدیم که آنچه رخ داده خوابی بیش نبود .از ترس اینکه مبادا کسی از خواب ما باخبر شود شروع به سوت زدن کردیم . 

اگر وزرا بفهمند این حقیردر خواب چه دیده، به اتهام بدعت محکوم به اعدام می شدم!خدایا شکرت که خواب  ما یوزرنیم و پسورد ندارد که حک شود.وهیچ دوربینی در ایران قادر به ضبط آن نیست!

**پرانتز باز(ما چندی پیش یک عدد امتحان سه واحده در مرکز پیام نور اهواز بصورت الکترونیک داده بودیم که متاسفانه با کلید اشتباه تصحیح شده بود ومسولین مرکز قرار است آن را درست کنند که تا کنون موفق به این امرنشدند علاوه بر این تا کنون موفق به داخل شدن به دانشگاه نشدم .نه اینکه توفیق نباشد نه خیر .اتفاقا ایشان هست به همین خاطر نمی گذارد ما برویم داخل. جواب تلفن را که عمرا بدهند .به دلمان مانده یکی گوشی رابردار به ما فحش بدهد  یا اصلا فقط فوت کند)پرانتزبسته. 

مرگ بر انگلیس

آقا ما نمی دانیم چرا شعارما  با عمل ما یکی نیست . 

چرا می گوییم مرگ برانگلیس ؟در حالی که انگلیسی در مدارس ما تدریس می شود؟ 

می گوییم مرگ برآمریکا وزبان آنها در دانشگاهها تدریس می شود؟ 

ما ادعا می کنیم که کشوری با قدمت زیاد وفرهنگ بالایی هستیم پس چرا زبان ما در دنیا تدریس نمی شود ؟ 

و............................////////////////========(یعنی هرچه از دهنمان در می آید داریم می گوییم) 

 

بعلت داشتن امتحانات سخت و افتادن از درس انگلیسی وعصبانیت از این دو دولت که زبانشان نامفهوم است تا اطلاع ثانوی آ پ نمی کنیم ! 

اعصاب هم نداریم .بانظرات خودتان از عصبانیت ما بکاهید.

نگذاشت افتخار بیافرینیم

هرچه تقلا کردیم وزور زدیم وزوزه کشیدیم به خرجش نرفت که نرفت ! 

گفتیم ما برویم .گفت :نمی شود. 

گفتم :خودت برو گفت: نمی شود. 

گفتم :لااقل بگذار فرزند ارشدم برود  گفت: نمی شود. 

عجب بساطی شده .چند ماهی است می خواهم رضایتش را جلب کنم ،نمی شود! 

عیال محترمه را عرض می کنم .نامرد انگار تک دنده است و فقط کلمه نه را یاد گرفته است . 

جریان از این قرار است که خواستم کاندیداتور ریاست جمهوری بشوم اما نامرد مانع شد. 

می گوید: می خواهی رد صلاحیت شوی آبروی ما را ببری ؟ 

می گویم :اولا :چرا باید رد صلاحیت بشوم  

می فرماید:نه رنگ روی مناسبی داری .نه سابقه ونه توان جسمی !!!!! 

می فرمایم: اگر رنگ ورو نداشتم چرا من را به همسری انتخاب کردی؟و من را رئیس خانه نمودی؟ 

می فرماید :قحط الرجال بوده !! خواستم در بین اهالی شهر اختلافی پیش نیاید خودم را فداکردم.

(با این کلام دهان مبارکمان را سرویس نمود.تمام کلمات را گم کردیم ولی خودمان را جمع وجورکرده وبه مبارزه ادامه دادیم)  

می فرماییم :اگرسن اینجانب خیلی بالاست ،پیرتراز من هم هستند که دارند کارمی کنند.درضمن کارریاست جمهوری که بیل زدن نمی خواهد فقط زبان می چرخد .الحمدولله زبانمان سالم است. 

می فرماید:ایششششششش!!!(نیاز به ترجمه داردکه از حوصله این مکتوب خارج است)

می فرمایم :سوما کی  گفته هرکس رد صلاحیت بشود آبرویش می رود؟ مگرنمی بینی مسئله برعکس است. 

از آنجایی که هروقت عیالمان کم می آورد بهانه های مختلفی آورده و دیگر به بحث کردن ادامه نمی دهد اینبار هم با بهانه (( غذام سوخت ))به بحث خاتمه داد. ودر حین رفتن می فرمایند :وقت ثبت نام وبررسی صلاحیت ها تمام شده !مگرتو با قانون مشکلی داری؟ 

مانمی دانیم چرا هر وقت عیال محترمه در بحث های عقلی کم می اوردند از این و آن وقانون مایه می گذارند؟

توضیح : ما می دانیم صلاحیتمان رد می شود ولی خواستیم نامه رد صلاحیت را قاب گرفته و در پذیرایی منزل نصب العین فک وفامیل قراردهیم تا مایه افتخارباشد.ولی متاسفانه نگذاشتندکه بشود!