در آبادان هم کوه بود ؟!!!!!!!!!!

در کتاب ششم ابتدایی که توسط کارشناسان خبره وزارت آموزش وپرورش نگاشته شده داستان دریاقلی سورانی نوشته شده تا شاید خوزستانی ها هم خوشحال شوند که پس از سی وخورده ای سال کسی به حسابشان آورد اما واما   

طی یک قانون قدیمی که  تمام طرحی هایی که برای خوزستان اجرا می شد نیمه کاره یا معیوب از آب باید در بیاید این کار هم دارای نقص بود. 

اما نقص :به عکس زیر دقت فرمایید 

بله  آبادان کوه ندارد متاسفانه این داستان را که ما نمی دانیم راست است یا ساختگی ،در کتاب   بچه های ما آمده است

آدم مانده چی بگه ؟!! قیافه وزیر به هنگام دیدن این گاف کارشناسان !

به نظر شما چی داره میگه؟

.

 

غالبا آبادان را با نخل های آن می شناسند ودر کنار آن هیچ کوهی دیده نمی شود .  اما در طراحی داستان دوچرخه سوار در کنار کوه دیده می شود.حالا ما کار به فامیل مغفورله نداریم که سنخیتی با آبادانیها ندارد.اما کوه!!!!!!!!!!!

 به نظر اینجانب نویسندگان فهیم وزارت منظوری داشته اند که اینجانب در ذیل به بررسی آنها می پردازم. 

منظور اول:

همان طور که مستحضرید  اکنون نخل های آبادان بعلت کم آبی که بر اثر انتقال آب به شهرهای دیگر در حال از بین رفتن هستند ،کاملا از بین می روندو گرد وخاک وریزگردها بجای آنهاتشکیل کوه خواهند داد. 

این فرضیه چون در آینده رخ می دهد نشانه تلفیق آثار فرهنگی قدیم با تکنولوژی جدیددر کتابهای ما است ونشانه آینده نگری مسولان ما می باشد. 

منظور دوم: 

یحتمل استان آبادان  در اینده آنقدر وسیع می شود که دارای کوه ودره شود.که این منظور به نظر اینجانب به خاطر عدم وجود مسول پیگیر بعید است.  

منظور سوم : 

بدبختها منظوری نداشته واین کار بدون تحقیق صورت گرفته وگافی بیش نیست وباید ازملت ایران خصوصا آبادانیهاعذرخواهی کنند وچون عذر خواهی در ایران مرسوم نیست آن هم در مقابل خوزستانیهاباید در اسرع وقت یعنی در حد 5یا6سال دیگر داستان یاطراحی آن عوض شود.

فرهنگ محرم یافرهنگ محروم

محرم مظهر تشیع ومریدان علی وفرزندش می باشد.از زمانهای کهن در محرم وصفر مراسمات ویژه ای برگزار می شود وحال وهوا ی شهرها ولهاعوض می شود. 

آدمها در حالی که غمگینند دلهایشان مسروراست چون می دانند که دارند بهترین  کار زندگیشان را انجام می هند. 

نمی خواهم در مورد محرم بگویم چون عددی نیستم اما می خواهم چند تذکر بدهم شاید کسی بخواند واندکی تامل کند. 

همان حسینی که برای آن سینه می زینم در مورد احترام به صاحبان علم وبزرگان وپیرمردان سفارش زیادی به ما کرده است . وما باید اطاعت کنیم .بافرارسیدن محرم بازار اهل منبر داغ می شود وهر کس دوست دارد خطیب ومنبری خود را بر منبر بنشاند در این بین کسانی هستند که از دیرباز منبری بوده اند وحق آب وگل دارند ولاکن به سبب بالارفتن سن توانایی رقابت با خطیبان جوان را ندارند فلذا به بدترین صورت کنار گذاشته می شوند.بعضی ها هم با تبلیغات سوء سعی در جلب آرا عمومی برای خطیب خود دارند که این کاردیگر بدتراز همه است . 

هشدار:خطیب جوان شماهم روز ی پیرمی شود! 

دومین کار که بیشتر سلب آسایش مردم است .وبه بعضی ها آزار می رساند صدای بلندگوهای مساجد وتکیه ها وحسینه ها است . 

همه می دانیم که در مورد حقوق همسایه ائمه چه مواردی متذکر شدند وما لازم ندیدیم بیان کنیم. 

غالبا در زمان قدیم برای نشان دادن محل عزاداری وهمچنین رساندن صدای خطیب به منازل برای استفاده کسانی که بنابه دلایلی نمی توانند در عزاداری شرکت کنند از بلند گواستفاده می کردند  

لازم به ذکر است که آن زمان یک یا دوجا مراسم برگزار می شد ومردم در هر دوجا شرکت می کردند لاکن اکنون در هر خیابانی یک مسجد ویا تکیه برقرار است وروشن بودن بلند گوهای آنها با هم هیچ ثمره ای ندارد بجز مردم آزاری ! چون کسی چیزی متوجه نمی شود.

جالب اینکه وقتی با مسولین مساجد صحبت می کنم می گویند :اگر مراسم جشن و بزن بکوب بود که چیزی نمی گفتید .فرض کن مراسم از آن نوع باشد. 

به این می گویند جواب بدتر از عمل ! 

ما نمی دانیم بعضی مردم چگونه فکر می کنند وتابع چه قانون وچه کسی هستند واقعا بعضی وقتها ما از لحاظ فرهنگی محروم هستیم .......خلاصه از ما گفتن بود  

نتیجه :کلیه ی این مراسمات مستحب هستند مبادا با انجام مستحبات حق کسی را ضایع کنیم 


 

*** آیا زیاد کردن بلندگوی بیرون از مسجد در ایام عزاداری جایز است؟__________________________________________________________ 

آیات عظام : امام خمینی (ره) ، خامنه ای ، مکارم شیرازی ،سیستانی ، شبیری زنجانی ، وحید خراسانی و صافی گلپایگانی :  

 اگرچه اقامه مراسم و شعائر دینی در زمان های مناسب از بهترین کارها و جزء مستحبات مؤکد می باشد ، ولی واجب است که برگزارکنندگان مراسم و عزاداران تا حد امکان از اذیت و ایجاد مزاحمت برای همسایگان بپرهیزند ، هر چند با کم کردن صدای بلندگو و تغییر جهت آن به طرف داخل حسینیه باشد.بنابراین اگر صدای بلندگوی عزاداری موجب اذیت همسایه ها باشد ، باید بلندگوی بیرون مسجد را قطع یا صدای آن را کم کرد. __________________________________________________________ 

نظر تکمیلی دوستان  

پرنده: 

ضمن قبول مطلب شما قصد اضافه کردن چند نکته داشتم
پرهیز از صد معبر و پارک در مناطق ممنوعه به بهانه عزاداری یا توزیع نذورات
پرهیز از توزیع نذورات در ظروف یکبار مصرف پلاستیکی
عدم رهاسازی ظروف نذری (که غالبا پلاستیکی هستند) در محیط
رعایت نوبت و احترام در نذورات و توجه به رسیدن نذورات بدست محرومین و نیازمندان واقعی
توجه به شافی بودن خداوند و وسیله بودن بقیه اسباب
توجه به نماز اول وقت و امر به معروف و نهی از منکر و ایثار و فداکاری که فلسفه عاشورا بوده

باز باران با ترانه

 باز باران باترانه :

امروز باران بارید. 

باران تند نبارید.  

با اینکه باران تند نباریدما تند خوشحال شدیم. 

خدایا شکرت که بارانت را پشت سدها نفرستادی تا نصیب دیگران شود وکشاورزان ناامیدشوند . 

همچنین ممنونم که باران خود را ملی اعلام نکردی تا خوزستان محروم نشود. 

باز هم ابرهای رحمتت رابفرست چون مردم ما چشم به تودارند.  

با اینکه بارانت ، گند فاضلابها را بالامی آورد بازهم قشنگ است . 

با اینکه خیلی ها خواستند شهرمان را خشک کنند اما تو چیز دیگری خواستی .  

خدایا به نگاه پیرمردان وپیرزنانی که نگاهشان همانند قدیم رو به آسمان است ونگران زندگی فرزندان خود هستندقسمت می دهیم که باران رحمتت را از ما دریغ مکن . 

ما منتظر باران بیشتریم هویت ما در حال خشک شدن است . 

منتظرت می مانیم! 

بارش اولین باران برهمه مبارک باد

تاثیرگرانی ویارانه ها بر وحدت خانواده

واضح ومبرهن است که هرواقعه ای که در جهان رخ دهدلاجرم بر خیلی چیزها تاثیرمی گذارد . 

  در زندگی عائله مندی مسائلی در بیرون از خانواده رخ می دهند که از قانون فوق تبعیت می کند آن هم در حد تیم ملی ایران ! 

یعنی به این سرعت وبا این دخالت !

 

 نمونه را طبق معمول عرض می نمایم . 

همان طورکه می دانیدپس از واریز یارانه ها وهمچنین تحریم های نازله از کشورهای اجنبی ،قیمتها سر به فلک کشیده به طوری که رصد خانه های مهم ایران نیز از رویت آنها عاجزماندند! 

این گرانی ها تاثیر مستقیم بر دخل وخرج منزل گذاشته به طوری که در خواب هم ما با ماشین حسابهای پیشرفته در حال رتق وفتق امور منزل هستیم.  

در این گیر وداد متاسفانه شاهد وحدتی در بین اقشارخانواده بوده که همگی بر علیه اینجانب به عنوان سکاندارمنزل برای براندازی بوده ایم .  

منجمله اهم مواردودلایل اعتصاب :اعتصاب برای نبود بودجه کافی جهت خرید مانتو ولباس بچه وهمچنین اعتصاب برای لغو سفرها وغیره در روزهای اخیر شیوع چشم گیری داشته است .  

خیلی ها هم برایمان صداکلفت کرده وقلدر شده اند . 

نمونه ذیل نمونه ای از قلدر بازی یکی از فسقلی های خانواده می باشد. 

  

حال ما می دانیم که اینها بهانه هایی بیش نیستند. 

اما آنچه کمرشکن است اینکه ،عیال محترمه نیز به صف اعتراض کنندگان و معتصبین پیوسته وبا طرح نقشه هایی سعی در خالی کردن جبیب مبارکمان دارد. 

کاریکاتور ذیل مفهوم کلام را واضح می نماید. 

 

 (لازم به ذکر است این کاریکاتورمسروقه بوده وهچگونه شباهتی به خانواده اینجانب نداردوصرفاجهت تنویرافکارخلایق درج شده است ولاغیر)

 

بله عزیزان این گرانی از بابتی موجب وحدت وخوشحالی واز جانبی موجب براندازی وطرد اینجانب از خانواده شده است. 

ولاکن اینجانب با ترفندها وحقه هایی سعی در متلاشی کردن وحدت موجود بوده وحکومت خودبر خانواده را به هرقیمتی ادامه خواهم داد.

بابا فقط بیا

یادش بخیر قدیما  ، جنگ بود وعلاوه برجنگ ،تحریم هم بودیم. 

با این حال طبق یک قانون نانوشته بچه ها منتظر پدراشون بودند تا از سر کار برگردند وبا خودشان خوراکی ویا اسباب بازی بیارن . 

ما هم جزء این بچه ها بودیم . پدرمان که خدا رحمتش کنه وقتی می آمد دست پرُ بود . 

وما خوشحال می شدیم . 

با خودم عهد کرده بودم هر وقت بزرگ شدم این کار پدرم را ادامه دهم در ذهن خودم مجسم می کردم اگر جنگ تمام شد حتما چیزهای بیش تری برای بچه ام بخرم . 

خلاصه بزرگ شدیم وبابا هم شدیم . 

جنگ هم تمام شد . ولی یک مشکل دیگه ای پیش آمد . 

از صبح تا شب سرکاریم والبته سرکار! و وقتی به خانه می آییم دستمان پَرهم نداردچه برسدبه پُر!

دیگه وقتی به خونه می رسیم بچه هامون خوابند وآرزوهای ما هم به خواب ! 

یه روز که سرکار بودم، بچه ام  تلفنی به من گفت : کی میای ؟بابا چرا اینقدر سرکار می ری ؟ اصلاچرا کار می کنی ؟و...

ومن شروع کردم به توجیه دیر آمدنم گفتمش :تا بتونم برای شما لباس وغذا واسباب بازی بخرم واز این جور حرفها  

جواب بچه ام مرا غافل گیر کرد. 

اون گفت : بابا من اینها را نمی خوام فقط زودبیا   

فسقلی به من فهماند که داشتن یه پدر بهتر از خوراکی واسباب بازیه !!

واقعا بعضی موقعها ما آدمها اشتباهات فاحشی انجام می دیم زندگی و آینده ی ما فرزندانمان هستند به جای صرف وقتمان پیش آنها به کار وپول جمع کردن مشغولیم واز تربیت آنها غافلیم  

هرچند وضعیت اقتصادی خراب است ولی عواطف بچه هایمان از خیلی چیزها مهم تراست . 

قابل توجه کسانی که می گویند ما حرف جدی بلد نیستیم بزنیم این هم یک نمونه

من هنوز زنده ام!

آدم مونده چی بنویسه با توجه به برنامه ی جدید آموزشگاهها مجبوریم تا ساعت ۲و ده دقیقه بمونیم   

موندم در این که میگن طرحها در ایران دیر اجرا می شود لاکن اگر خوب دقت کنیم تمام طرحها شب تصویب می شود وصبح اجرا می گردد. 

برنامه کلاسی بچه های راهنمایی را چیدند تا ساعت ۲ و ده دقیقه !بدبختها نمی توانند دوام بیارن وقتی خوب دقت می کنم می بینم از ساعت ۱۲ وده دقیقه تا ۱۲و۴۰دقیقه زنگ تقریح گذاشتند می پرسم چرا ؟ اینطوریه ! می فرمایند ۲۰دقیقه برای نماز ظهر گذاشتیم !!!!!!!!!!! 

اینهمه خستگی وگشنگی ونماز؟!!!!!! 

واقعا دیگه نیازی به بودجه اسرائیل برای از بین بردن اسلام نیست !با بودجه اسلامی اسلام را داریم در ذهن بچه ها منفور می کنیم......

از خستگی دیگه حال نوشتن ندارم حتی جک ولطیفه یادم رفته ! 

امدم وبلاگم را آپ کنم که عزیزان بفهمند هنوز زنده ام وزیر بار این گرانی وکار کم نیاوردم وهنوز که هنوزه دارم با این تحریم مقدس می جنگم ومقاومتی مقدس دارم. .: 

زنم آمده داره غر می زنه برم ببینم چی می خواهد؟! 

فکر می کنه هرچی بلا نازل شده حتما ریشه در اینترنت داره!!!!! 

خلاصه من زنده ام نگران من وخانواده ام نباشید.ما تا آخرین نفس می جنگیم واگر مردیم بدانید که دیگر جان در بدن نمانده است !

اگر معلمها نمی نالیدند اجتماع ما هم نمی نالید

واقعا عجیبه ! 

در این زمانه ،همه می نالند از پیر وجوان گرفته تا کودک و.... 

همه یاد گرفته ایم که بنالیم و آه بکشیم  .

اما یاد نگرفته ایم که دردمان ،را درمان کنیم .یاد نگرفته ایم که؛ کمتر از درد بگویم وچیزهای خوب دیگر را ببینیم وبازگو کنیم .

گویا اساسا نوع دید ما به زندگی را تخریب کردند با تبلیغات وکار بر اذهانمان دیگر چشمهای ما چیزهای خوب را نمی بینند.  

با بازگشایی مدارس دوباره ناله ها شروع شد .معلمها می نالند واولیا ودانش آموزان بیشتر از معلمان باب شکوه و زاری را درپیش گرفتند.  

نمی دانم شاید حق با آنها باشد ولی فکر نمی کنم این مطالب که عنوان می کنند این قدر آزار دهنده باشند. 

آری ! شاید اگر معلمها نمی نالیدند اجتماع ما نمی نالید. 

نمونه: 

با حرفی که یکی از مسولین در مورد تک شیفت کردن دانش آموزان در تایم صبح وگفتن این جمله که ((این حق دانش آموزان است که درتایم صبح درس بخوانند اگر امام زمان ظهور کنند ما چه جوابشان را بدهیم ما نباید  شرمنده امام زمان بشویم! ))

قسمت اول حرف ایشان درست. ولی مایه گذاشتن از اولیاخدا به نظرم صحیح نیست. 

با این جملات چون در امور آموزشی  ضعیف هستیم وبرای اجرای این طرح به صورت ضربتی ،خیلی از مدارس دخترانه وپسرانه روستایی وشهر متلاشی شدند وخیلی از دختران روستایی ما که هرکدام یک خانواده را در آینده تربیت می کند دیگر نمی توانندبیش تر از دوران ابتدایی درس بخواند. 

کلاسهای ماشلوغ ومدارس گنجایش این مقداردانش آموزان را ندارد . 

راهروهای مدارس با دیوار گچی تبدیل به دخمه شده تا به عنوان کلاس درس استفاده شود کانکسها دوباره برگشتند و.....  

پولدارها ومسولین بچه های خود را به مدارس غیرانتفاعی ونمونه دولتی می فرستند وفقیران در دخمه ها درس می خوانند !

مدیران غیرانتفاعی پولدارتر می شوند! 

نگاه به آموزش وپرورش نگاه مادی شده و این نگاه مادی بر آینده تاثیر خواهد گذاشت. 

به نظر می اید مسولین جواب خرج ومخارج آموزش فرزندانمان را نمی توانند جواب بدهندنه جواب امام را! 

جواب دادن به امام زمان چقدر آسان است مسول گرامی من جواب امام را می دهم .لازم نیست شما نگران باشید

مردم می نالند اما دردها را درمان نمی کنند. نمی دانم چرا ؟ 

آیا ما هم مقصریم !!!؟؟؟؟؟؟؟ 

در درخواستهای خود از خدا دقت کنید!

ما نمی دانیم این بنی آدم چه مرگشه ؟ 

خیلی چیزها از خدا می  خواهد وکلی راز ونیاز می کنه ،شاید هم خیلی زحمت بکشد تا به مراد خودش برسد.  

اما خیلی عجیبه !  وقتی که به مراد خودش برسد پشیمان می گردد . 

بله

مثل همیشه یک مثال عرض می کنم : 

نمونه:دانش آموزان پیش دانشگاهی مدرسه خودمان  که با هزار بدبختی با کمک وتبصره وخواهش والتماس قبول می شوند ولی وقتی نتایج کنکور اعلام میشه جهت فرار از خدمت سربازی ،دوباره خواهش والتماس می کنند که ما را تجدید کنید! 

اگر نمونه قابل قبول نیست یک نمونه دیگه عرض می کنم  

نمونه : 

خودما که باکلی زحمت (البته زحمت ثبت نام وامتحان دادن ) در دانشگاه پیام نور اراک، ارشد قبول شدیم ولی حالا عین ..... پشیمونیم نمی دانیم برویم یا نرویم  

نه اون همه التماس به خدا نه به این دو دلی !!

ستارهاییم کو؟(اولین خزعبلات مغزم)

بیرون نشسته  ومات ومبهوت به آسمان خیره شده بودم .در زمان کودکی ام چند ستاره درآسمان داشتم به دنبال آنها گشتم مدتی زیادی است که انها را ندیدم.   

 

نگاه کردم .ولی گرد وخاک اجنبی که مدتی است در شهرم حکمرانی می کند اجازه نداد که ستارهایم را ببینم . 

پس ناامید نشدم وبا دقت بیش تری به دنبال انها گشتم ولی هر چه می گشتم چیزی نمی یافتم کسی توان مقابل با گرد وخاک را نداشت و انهایی که توان داشتند نمی خواستند . 

 همانند بزرگان ژست گرفتم وبه تفکر پرداختم .آری این بار نتیجه داد .ناگهان جرقه ای دکل گاز مغزم را آتش زد وهمانند دکل های نفتی شهرم روشن شد . 

اگر نمی توان ستارگان را در بیرون دید باید در درونم به دنبال آنها بگردم .آری در درونم  

مثلا مغزم خواست بگه : 

اگر نمی توان از راههای معمول بر مشکلات غلبه کرد وراه بسته شد باید از راههای مشابه رفت وراهی پیدا کرد .نباید با مشکلات زیاد درگیر شد بعضی وقتها باید آنها را باید دور زد 

تکمیل عرایض با دو سخن: 

توماس ادیسون

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.

صبر را از چه کسی باید یادگرفت؟

بعضی ها می گن صبر ایوب را از اینترنت ایران یادگرفتیم  

ولی باید گفت که در اینجا ودر کارهای روز مره ی خودمان هر دقیقه وساعت صبر ایوب را تمرین می کنیم  

مثالی واضح ومبرهن اینکه اول صبح باصدای دلنواز آب فروش که دادمی زند ((مای تصفیه)) یعنی آب تصفیه گوشهایمان را نوازش می کند وسپس هم کیشان وی از جمله سبزی فروش وهندوانه فروش و.... وسپس برادران مهاجر ما از اقصی نقاط ایران که برای فروش محصولشان به شهرما می آیندبیدار می شویم. 

چه بیداری از این بدتر ؟ 

در آن زمان ایوب پیامبر با صدای بلبل وقناری بیدارمی شد و فوق فوقش با صدای گاوی ریسمان بریده که به سمت علفزار می رود!

اما من مجبورم با صدای برادارن هم وطن  که اول صبح برای پرکردن شکم خود صداهای ماندگار از خود ساتع(یاهمان ساطع) کنندبیدار شوم ...... 

خلاصه بیدارمی شوم روز خود را با چندتا بدوبیراه به این وآن شروع می کنم در حالی که ایوب نبی بانام خداشروع می کند. خواستم کفشهایم را بپوشم که خدارا شکر آقادزدمحترم زحمت کشیدند پولش کردند وبین آدمهای بدبخت پولهارا توزیع نمودند. 

 

مادرم می گوید :مدتیه آرد گیر نمیاد .آرد نداریم نان بپزم .بپر نونوایی چند تا نان بگیر! 

بجای خوردن صبحانه راهی خیابانها می شوم تا شاید تکه نانی گیرم بیاید .به نانوایی معروف که می رسم می بینم تعطیل شده از پیرمردی که بروی جدول کنار خیابان لم داده سوال که کردم چرا تعطیل شده ؟می گویند :به جرم فروش کراک بنده خدا را گرفتند (بنده خدا!) 

می گم بچه خوبی بود . از کی مواد می فروخت ؟ 

با لبخند جواب می دهد :که چندین ساله داره می فروشه ! 

میگم :پس چرا تا حالا نگرفتنش ؟ 

میگه :آخه تا دیروز رشوه می داده الان نرخ را بالا بردن نخواست بده دستگیرش کردند 

سرم را عین آقا خره پایین انداختم ودر حالی که لبخندی ساختگی برلب داشتم همانند نمونه زیر روانه منزل شخصی شدم    

خلاصه گرسنه راهی بانک شدم تا چندرغازی که دارم را از حسابم بیارم بیرون می بینم .جمعیت عین ملخ ریختن و عابربانک را محاصره کردند اولش فکرکردم مثل قدیماپهلوان امده یا دعوا شده ویا... 

اما وقتی رسیدم دیدم دارن یارانه می دن !!!!!!!!!  

چهارساعت توی صف بودم نوبتم که شد کارت را گذاشتم توی خودپرداز دیدم حسابم بسته شده ! می رم داخل بانک به رئیس بانک اعتراض می کنم چراحسابم رابستی ؟ 

می فرمایند :ضامن شدی .طرف اقساطش را نداده  

میگم :لااقل اطلاع می دادی ؟ 

میگه : باید  خودت مراقبت می کردی !

به خودم وهرکی که ضمانت کنه فوش دادم . 

رفتم به یارو می گم حسابم به خاطر وام شما بسته شده  

می فرماید : حالامگه چی شده ؟!! فقط 7یا8قسط عقب افتاده ! 

باز هم مثل آقاخره برگشتم !!! 

ماشینم را خواستم روشن کنم دیدم پلیس جریمه ام کرده !رفتم دنبالش گفتم :اینجاپارک کردن که ممنوع نیست ؟چراجریمه کردی ؟  

جناب می فرمایند :شهرشما به شهرستان تبدیل شده ! 

میگم :چه ربطی داره ؟ 

می فرمایند:از این به بعد اینجا ممنوعه بایستی ! 

میگم :پس تابلوش کو؟ 

می فرمایند :انشاالله نصب میشه ! 

بخدا اگر ایوب نبی هم بود یک مشت می خوابوند توی صورتش اما موقعی که به فکردادگا ه وپاسگاه می افتم صبر ایوب پیشه می کنم! 

خلاصه بازهم داستان آقاخره ! 

رفتم خونه گفتم هواگرمه ولش کن بذار بخوابم دیدم برق قطعه ! زنگ می زنم اداره برق  

می فرمایند برای صرفه جویی یک ساعت نوبت شماست که برقتون قطع بشه تا ما مقام اول صرفه جویی در کشور را کسب کنیم  

بازهم صبر می کنیم   

میام برای اینترنت این اراجیف را بنویسم برای نوشتم دنبال عکس خر می گردم می بینم حضرات مخابراتچی تمام عکس خرهای باحال  را از صفحات اینترنتی جمع آوری کردند!

و قصه ادامه داره ...........  بفرمایید صبر را از کی باید یادگرفت؟

بد دردی است تکرار

واضح ومبرهن است که رمضان ماه مبارکی است وبر منکرش لعنت ! 

لاکن برای ما که فقط خوردن وخوابیدن کار اصلی مان شده فکر نکنم مبارک باشه(بد نگذره . )

شب بعد از افطار یه کم پیاده روی می کنیم وسپس پای کامپیوتر و.....تا سحر سپس خوردن سحری وخواب روزانه وروزبعد به همین منوال تا آخر برو 

هوای گرم بالای ۵۰ درجه حال وروزی برایمان نمی گذارد  

خدا رحمت کند پدربزرگ ومادر بزرگ وپدرمان را که می گفتند : ما در تابستان روزه می گرفتیم و محصول گندم ویا برنج را درو می کردیم  

واقعا چی شده که ما به سختی روزه می گیریم و پدران ومادران ما در آن زمان خیلی راحت روزه می گرفتند ؟ 

می گفتند : شبها روضه می رفتیم ودعا وروزها سرکار  

ولی ما چی ؟ ما که فقط تکرار خط دوم این مکتوب 

آیا انها ایمانشان قوی تر بوده وما ایمانمان ضعیف ؟ویاایمان نقشی ندارد ؟ 

بعضی ها می گن :مقصر غذاهایی است که ما می خوریم چون موادشیمیایی زیادی دارد. 

بعضی ها می گن :مقصر کولرها و وسایل خنک کننده است که ما را تنبل کرده . 

و..........

راستی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

آ

سالانه 5میلیارد دلار پول برای فحشا خرج می شود

اچند روز پیش روی یکی از سایت ها که جدیدا باز شده وبه نقل از ایلنا گفته که سالانه ۵میلیارد دلار برای فحشا خارج از کشور هزینه می شود 

حالا ما کلی روی ذهن وا ماندمان فشار آوردیم بطوری که دوتا از فیوزهای مرکزی ان آب شد تا به نتایج ذیل دست یافتیم شاید بتوان نتایج زیادی استحصال نمود ولاکن مغزمان بیش تر از این کشش ندارد مابقی نتایج را به دوستان محول می نماییم  

 * - به نظر می رسد که در کشور اسلامیمان زمینه سازی فحشا در چهارچوب قانون صورت نگرفته وآمار کنونی فحشا همانند آمار اقتصادی قابل اعتماد نیستند ویا کسا نی که بیرون از ایران می روند و منکرات را انجام می دهند از این آمار بی اطلاع ویا اظهار بی اطلاعی می نمایند

* - با توجه به رقم فوق که صرف فحشا می شود بعضی ها آن را بی ارتباط با پرداخت یارانه نمی دانند چرا که با پرداخت یارانه ها سطح زندگی مردم بالارفته ومردم برای فحشا به کشورهای دیگر سفرکرده پول بیت المال را حیف ومیل می کنند  (نتیجه : یارانه های کسانی که خارج می روند باید قطع شودالبته اگر بگیرند) 

* - نتیجه دیگر اینکه چقدر آمارما از فحشا دقیق است ؟ گویا ما بر کسانی که به خارج می روند جی پی اس نصب کردیم و تمام حرکات وسکنات خارج رفته ها را چک می کنیم ویاحساب .....دستمان است.  

سوال :  چرا این همه ارز از کشور خارج می شود ؟

راه حل ها: به نظر اینجانب باید علت فحشا را جستجو کرد چون ما کارشناس بیکار نداریم که دنبال این کار برود پس بهتر است موارد ذیل را اجرا نماییم. 

۱- کسانی که به خارج سفر می کنند علاوه بر قسم خوردن به اینکه در بیرون از مرزها فحشا انجام ندهند جیب هایشان را خالی کنیم وفقط به اندازه چند قرص نان وچند بشکه آب برایشان پول توجیبی بگذاریم  

۲- در کشور بستر ازدواج دائم ،موقت ، نیمه موقت وامثالهم را مهیا کنیم .تا این همه ارز خارج نشود!!!

  

3- جالب اینکه سخنران فرموده اند ما که امام رضا راداریم ما که منظورمغفورله را نفهمیدیم جدا باید آدم بفهمد چی بلغور می کند کشیدن پای امام آن هم در بحث فساد یعنی چی؟؟؟؟(مختصر ومفید:حرف دهنمان را بفهمیم) 

نتایج دیگر به عهده خودتان جایی افطار دعوتم می ترسم اذان را زودتر بگن چون کارهای ما ایرانیان حساب کتاب ندارد فلذا بچه مان را بر می داریم می رویم کشکمان را بسابیم  

 

منبع خبر:http://naneali.com/?p=1366

سنگ نوشته های قبرچه می گویند

نمی دونم چرا بعضی وقتها چیزهایی به ذهنم خطور می کنه که برای بعضی ها خنده داره  

ولی ذهنه دیگه نمیشه کاریش کرد امروزهم طبق معمول به قبرستان سری زدم سنگ نوشته ها ذهنم را به خودشون مشغول کردند . 

هر چند میگن نباید سنگ نوشته های قبرستان را خواند چون حافظه را ضعیف می کنه ولی با توجه به نبود حافظه در این جانب و جالب لودن اشعار سر راهم اشعار را می خواندم  

به نظرم هر شخص که سنگی را می نویسه تجربه و شعار ودیدگاه خودش را روی سنگ حکاکی می کنه ونباید بی خیال از آنها گذشت طبق معمول یک مثال :نمونه شعر زیر  

 

بی خبر از همدیگر آسودن چه سود

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود

زنده را باید به فریادش رسید

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود  

خوب اگر به شعر دقت کنید وبه اطراف هم نگاهی بکنید پیرمردها وپیرزنهای زیادی می بینیم که کسی به سراغشون نمیاد ویادی از آنها نمی کنه اما واما وقتی می میرند همه عزادار میشن وچه  جنگ ودعواهایی که بر سر برگزاری مراسم نمیشه . 

کسی که تا دیروز تنهای تنها بود وکسی یک لیوان آب دستش نمی داد امروز قبرش را باگلاب  

می شورند مسخره است مگه نه ؟

شاید بیت بالا حرف تمام پیرها باشه خوبه تا نمردند سری به آنها بزنیم تا موقعی که ما پیر شدیم کسی به ما سری بزند.

مقدمه چینی حد ومرز دارد

واضح ومبرهن است که مقدمه چینی حد ومرز داره وباید مورد نیاز باشه !

مثلا: 

نمی دونم چرا صدا وسیما هی مقدمه می چینه ؟!!!!!!!!! 

بابا جان باور کنید نیازی  به مقدمه چینی نیست !  

این کار مال زمان قدیمه مثل زمان هوخشتره وامثال ذالک  زمانی که مردم  رو در رو وبرای متقاعد کردن طرف مقابل اول مقدمه چینی می کردند وبعد مطلب اصلی را می گفتند. تا طرف مطلب را قبول کند. 

ولی حالا دور وزمونه عوض شده ونیازی به این کار نیست مردم ایران خیلی مردم خوبی هستند همه چیز را چشم بسته قبول دارند ! و نیازی به مقدمه چینی نیست(اگه قبول نکنند چه بکنند)

مثلا مادر گرامی اینجانب : هر وقت عدنان فرزندبرومندم  میاد وقربان صدقه اش می رود می فهمد که حقوقم ته کشیده بچه را برای خرید مایحتاج روزانه اش آمده پیش او!!!!!! 

فلذا کار صدا وسیما به نظر فدوی  کار عبثی است .  

چون نه مارو در رو می توانیم تبادل نظر نماییم ونه حرف ما خریداردارد.

طبق معمول نمونه عرض می کنم : 

ولش کن بابا مردم ما آدمهای با سوادی هستند بدون مثال ونمونه درک می کنند.

کمک به متکدیان چرا؟

نمی دونم چرا مغزم سوت میکشه بعضی وقتها خیلی چیزها غلط هستند وما می دونیم غلطند ولی انجام می دیم  

مثلا همین تکدی گری راعرض می کنم همون گدایی سابق ! 

سر چهارراه من وفرزند ارشدم رد می شدیم یه نفر اومد دستش را آورد جلو پول خواست من هم جهت آموزش به فرزندم وهم جهت ثواب وکمک به هم نوع پول خورد از جیبم برداشتم بهش دادم . 

یه نفر عابر رو به من می کنه ُ،میگه :چرا بهش کمک می کنی اینا پولدارن نبین اینطوریه  

رومی کنم بهش می گم :همسایه تونه ؟ 

میگه :نه  

میگم :آشناته ؟ 

میگه : دستت درد نکنه واین نمونه عصبانی میشه    

میگم : چرا عصبانی میشی ؟ من دارم سوال می کنم چون گفتی پولداره . 

میگه : بله که دارند مگه تلویزیون را نگاه نمی کنی ؟ ندیدی چی در موردشون میگن چقدر پولدارند؟ 

میگم : ای بابا این همه تبلیغاته مگه شما فقر اجتماعی ایران را تکذیب می کنی ؟ (البته بین خودمان باشد ما از تلویزیون فقط کارتون نگاه می کنیم وکاری به دنیا نداریم)

میگه : نه تکذیب نمی کنم ولی با وجود یارانه ها دیگه نباید مشکلی باشه !!!!! 

من: 

میگه :آدم با حداقل ها میتونه زندگی کنه!! 

میگم : درست می فرمایید ولی ختم کلام من یه سوال می کنم جوابش معلوم میکنه کی حرفش درسته.

میگه : بفرما 

میگم : آیا پولی که این آقا می گیره در مقابل شرف وانسانیت اون و آبرویش ارزش داره ؟آیا یک انسان به خاطر چندرغاز از آبرویش به این راحتی می گذرد ؟ حتما باید مشکلی داشته باشد که آبرویش را به چند سکه بفروشد  ؟ 

طرف مقابل:  

نمی دونم ما چرا بعضی وقتها نمی گذاریم بقیه کمک کنن ؟!!!

در کل من چند تا اعتقاد در مورد کمک به متکدیان دارم که در عالم مجازی منتشر می کنم شاید آیندگان عبرت بگیرند! 

۱- کمک به کودکان متکدی ممنون است . (چون یادمی گیرند )

 ۲- کمک به بزرگسالان حتی معتادان واجب است. 

۳- به معتادان کمک می کنیم چون اگر این کار را نکنیم آنها جهت تهیه پول مواد دست به دزدی می زنند وشهرمان نا امن می شود .  

۴- سعی کنیم هواسمان باشد اگه فقیر دم دست باشد قبل از اینکه به تکدی گری روی بیاره بهش کمک کنیم آن هم مخفیانه  (جنبه پیشگیرانه)

۵-  این قوانین شامل تکدی گری محبت هم می شودبجز بند یک که اون هم واجبه نه ممنوع!

بقیه را خودتان بفرمایید تا قانون تکدی گری کامل شود!

 

تبلیغات

سلام باور کنید این وبلاگ سیاسی نیست و اصلا نمی خواهیم وارد سیاست بشیم اما چه کنیم که سیاست جدای از زندگی ودین ودنیا نیست  

عرض می کنم با یه مثال  کل منظورم را می رسانم اگه خدا بخواد 

به ما خبر دادند که دو تن از شهدای جنگ تحمیلی را در شهرمان و آن هم در قسمت به قولی علمی یعنی دانشگاه شهرمان دفن می کنند خودمان را مهیا کردیم وهمه شهر بسیج شدند تا مراسم به خوبی برگزار بشه  

اکثر مردم کار به تبلیغ نداشتند ولی اینجانب وامثال من به تبلیغات اهمیت دادند و .......... 

خلاصه با اینکه شهدا در شهرمان دفن می شدند ولی در رادیو و تلویزیون تبلیغ دانشگاه منابع طبیعی اهواز را می کردند  

 با اینکه اسم دانشگاه شهر ما هر چند ماهی  با تعویض روسا هم عوض می شد ولاکن  متاسفانه به دلایل نامعلوم اسم شهرمان را در تبلیغات نیاوردند  

حالا یا ما راحساب نکردند ویا اسم شهرمان خوب نبود ویا ......... 

ولی هرچی فکر کردم بجز مسائل سیاسی معدود اشخاص خشک مغز چیزی نیافتم برای خودم وفرزندم کلی تاسف خوردم  البته بیشتر برای فرزندم چون من که عمرم را کردم  

این روزها

این روزها گویی انسانها بیش تر به دست یکدیگرپیر می شوند 

                                                 تا به پای هم !!!!!!!!

زبان بین المللی جدید

امروز طبق معمول بچه ام را بردم پارک ! پارکی جدید که چهارسال واندی طول کشید تا تقریبا نیمه کاره آماده شد  

اینها مهم نبود ذوق وشوق بچه ها مهم بود همه بچه ها از گویش ها وزبانها و.... کنار هم بازی می کردند خیلی جالب بود هیچ کدام به عرب بودن یا عجم بودن ویا لر وترک حساس نبودند  حتی کولی های پایین شهر هم در بین آنها دیده می شوند کودکانی که از دور مشخصند که کولی هستند اما آنها هم مقبولیت داشتند (حتی از من هم بیشتر)

گویا با یک زبان خاص بین المللی صحبت می کردند وقبولش داشتند یه سری قرار داد بین المللی هم داشتند که فکر کنم مهم ترین انها این بود:(( فقط بازی کاری به هیچ چیز نداریم )) 

نه خطری حس می کردند ونه کاری به بزرگ ترها داشتند حتی کاری به گشت ارشاد هم نداشتند 

در عوض این طرف بزرگ ترها همدیگر را چپ چپ نگاه می کردند وکار به خیلی چیزها داشتند 

نمی دانم شاید به گفته آن دانشمند خر باش راحت باش عمل می کردند اما فکر نمی کنم  چون خیلی چیزها را می دانستند مثلا هر ساعت بزرگ ترها می گفتند :بریم ؟ وقتت تموم شد ولی کودک با اینکه می دانست وقت تمومه باز هم بازی می کرد وشاد بود (البته اینجا با ما بزرگ ترها مشترکند چون ما هم می دونیم زندگیمون داره تموم میشه ولی باز هم به بازی ادامه می دیم )

سوالی که هزاران جواب برایش یافتم اما هیچ کدام مرا راضی نمی کرد  چطور با این کیفیت کنار هم هستند وکاری به چیزی ندارند؟

در آخر جوابی یافتم : شاید شما را راضی کند فکر کنم قانون محبت بر آنها حکم فرما بود محبت باعث میشه که خیلی چیزها را نبینیم ونشنویم  

وشاید جواب شما درست تر باشد

اشک یتیم

نمی دانم امروز چرا هنگام قدم زدن در قسمت پایین شهرمان ودیدن بچه ها در زمین های خاکی یاد شعر زیر افتادم ؟!   

راستی چرا آموزش و پرورش ما این گونه اشعار را از کتابهای درسی ما حذف کردند؟!!! 

آیا مسئله سیاسی است یا ؟!!!!!!!!! ولش کن بابا ما هم شدیم مثل مسولان به همه چی رنگ سیاسی میدیم ؟ 

 

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی ,            فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم ,             کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست ,     پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت ,           این اشک دیده‌ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است ,  این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است ,      آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطره‌ی سرشک یتیمان نظاره کن ,           تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست  

 

شکسپیرمی فرماید

به نظرم بعضی وقتها بزرگ ترها هم در میان صحبت های خوبشون یه چرت وپرت کوچلو هم میگن شایدهم ما چرت وپرت می فهمیم  
نمونه همین کلام شکسپیرکه به نظرم بوی خودخواهی میده شاید هم .....

   ویلیام شکسپیر گفت:

 

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟


 

برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم


 

انتظارات همیشه صدمه زننده هستند


 

زندگی کوتاه است


 

پس به زندگی ات عشق بورز


 

خوشحال باش


 

و لبخند بزن


 

فقط برای خودت زندگی کن و


 

قبل از اینکه صحبت کنی ؛ گوش کن


 

قبل از اینکه بنویسی ؛ فکر کن


 

قبل از اینکه خرج کنی ؛ درآمد داشته باش


 

قبل از اینکه دعا کنی ؛ ببخش


 

قبل از اینکه صدمه بزنی ؛ احساس کن


 

قبل از تنفر ؛ عشق بورز


 

زندگی این است

 

احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر