به کی باید بگیم؟

آقا همین طوری قیمت بعضی چیزها ی با ارزش وحیاتی  بالا میرود ولی کسی کاری ندارد! 

اما برعکس قیمت برخی چیزهای بی ارزش مانند یک تخم مرغ اگر یک کم جابه جا بشود از رئیس جمهور گرفته تا قاضی دادگاه لاحه (شاید هم لاهه) امریکا ،اسرائیل وخیلی ها در این مسئله درگیر می شوند که چرا قیمت یک تخم مرغ از صدتومان شده صدویک تومان؟!!  

حال ما چرا دادوبیداد می کنیم ؟! عرض می نماییم .

از آن جهت که شهریه ثابت این جانب از دویست وخورده ای شده پانصد وخورده ای وهر واحد تئوری هم از حدود چهل تومان شده هشتادو..تومان !   

آقا گول خوردیم نه راه  پس داریم ونه راه پیش .بلانسبت عین آقا خره توی گِل گیر کردیم .ترم اول شهریه کمی از ما گرفتن وهرترم کمی اضافه ترمی شد ولاکن این ترم دقیقا دوبرابر شد!

خداییش تا حالا کسی لب باز نکرد که چرا برای طلب علم باید قیمت ها دوبرابر بشود ؟ 

از بس جوش زدیم مغزمان گرم کرد وموهایمان ریخت . 

  

نمونه موریزی یک دانشجوی ترم دومی (ما که ترم آخرمونه حدس زدنش باشما) 

ما که در دانشگاه پیام پول می بخشید پیام نور درس می خوانیم ،وضعیتمان  اینطور است وای به حال دانشگاه آزادوغیره وغیره .(برای  دانشجویان دانشگاه احمدی نژاد الفاتحه مع الصلوات ) 

مخلص کلام اینکه ارزش یک تخم مرغ از ارزش کسب علم به مراتب بالاتر است . 

شاید هم بخاطر اینکه آن مرغ زبان بسته متخصص تخم گذاری است وما هنوز متخصص نشده ایم،اینقدر به ما ظلم می شود ولی باشد روزی که ما تخصص بگیریم. (البته نه تخصص تخم گذاری!)  

البت از این مثال می توان استنباط کرد که ارزش شکم از ارزش مغز بیشتراست .وتفاسیر دیگر که در حوصله این نوشته نمی گنجد. 

گفتیم شاید مسولان امر تدبیر بیندیشند وامیدی به طلب علم حاصل آید.ولاغیر

وزیر علوم از من عذر خواهی کرد.

در کلبه حقیرانه  خود در فکر مسائل سیاسی کشور و رتق وفتق امور بودیم که ناگهان تلفن زنگید. (زنگید:نوعی زنگ خوردن تلفن که ترس طرف مقابل را نیز منتقل می کند)کد تهران بود 021

ماهم فورا گوشی را برداشتیم .از آن طرف  مرد متشخصی پشت تلفن بود .(نتیجه:یعنی خانم نبود)  

بعد از معرفی خویش بعنوان وزیر  فرهنگ (آموزش وپرورش ) شروع به مقدمه وموخره کردن نمود که اله وبله که وزیر محترم دانشگاهها با حضرت عالی کار داشته  وبخاطر عملکرد ضعیف در واحد پیام نورمرکز اهواز که خاطر شما را مکدرفرمودند  

می خواهند از شما طلب بخشش  وعفو نمایند . 

لاکن چون روی وگوش شنیدن حرفهای شما را نداشتند! ما را واسطه قرار داده تا نظر مساعد شما را جلب کنیم.ولاغیر!   

سپس وزیر محترم علوم ودانشگاهها پشت خط آمدند وکلی از بابت تصحیح برگه اینجانب با کلید اشتباه، عذرخواهی فرموده واز اینکه ضربه روحی به اینجانب واردشده شرمساربودند . 

ما هم مغرور نشدیم وکلی به آنها امید دادیم وبرایشان توضیح دادیم که این اتفاقات طبیعی هستند . وکلی به آنها دلداری دادیم .(بنده خداها ممکن بود استعفا دهنداین قدر وضعیت وخیم بود!)

تلفن را قطع کردیم وکلی مغرور شدیم .بلی در مملکت ما چقدر پیشرفت حاصل شده .؟که دو زیر بخاطر تصحیح اشتباه یک برگه اینقدر عذرخواهی کردند .چقدر در این مملکت به دانشجو جماعت بها می دهند؟ واقعا دول غربی باید ما را سرمشق که هیچی باید سرکتاب بگذارند.ولاغیر.

در این افکار بودم که صدای عیال محترمه  از طبقه پایین گوشمان را هم چون نسیم خشمگین سحری نوازش داد :بلند شو چقدر می خوابی ؟ بروشهریه عدنان را پرداخت کن الان مدارس پر میشن .جا نمی مونه! 

تازه فهمیدیم که آنچه رخ داده خوابی بیش نبود .از ترس اینکه مبادا کسی از خواب ما باخبر شود شروع به سوت زدن کردیم . 

اگر وزرا بفهمند این حقیردر خواب چه دیده، به اتهام بدعت محکوم به اعدام می شدم!خدایا شکرت که خواب  ما یوزرنیم و پسورد ندارد که حک شود.وهیچ دوربینی در ایران قادر به ضبط آن نیست!

**پرانتز باز(ما چندی پیش یک عدد امتحان سه واحده در مرکز پیام نور اهواز بصورت الکترونیک داده بودیم که متاسفانه با کلید اشتباه تصحیح شده بود ومسولین مرکز قرار است آن را درست کنند که تا کنون موفق به این امرنشدند علاوه بر این تا کنون موفق به داخل شدن به دانشگاه نشدم .نه اینکه توفیق نباشد نه خیر .اتفاقا ایشان هست به همین خاطر نمی گذارد ما برویم داخل. جواب تلفن را که عمرا بدهند .به دلمان مانده یکی گوشی رابردار به ما فحش بدهد  یا اصلا فقط فوت کند)پرانتزبسته.